بهزیستی و مشکلات مهدکودک ها
آموزش پیش دبستانی پایه آموزشهای بعدی است اما با دشواریهای زیادی دست و پنجه نرم می کند.
رویداد۲۴ در مباحث مربوط به توسعه اغلب آموزش رکن محوری و کلیدی محسوب می شود که بر اهمیت و تاثیر آن همواره تاکید زیادی صورت می گیرد اما در تبیین جزییات و ربط و پیوند ابعاد مختلف توسعه با امر آموزش گاه ابهامات زیادی به چشم می خورد و چندان روشن نیست که آموزش چگونه بر توسعه تاثیر می گذارد و اگر تا این حد تاثیر گذار است چرا اینقدر مهجور و مغفول است.
در تحلیل سطوح مختلف آموزش نیز ابهامات کمتر از این نیست و ربط و نسبت مراحل مختلف آموزشی و کاستی های احتمالی و مهمتر از همه راه حل این نقایص و کاستیها، اغلب بدرستی مشخص نیست و در حد شکایتها و گلایه های کلی عقیم و سترون می ماند.
در ضرورت و اهمیت آموزش و پرورش در سطوح پایه سخن بسیار گفته شده بویژه که کودک و دوران کودکی در دوره های متاخر مورد توجه خاص و ویژه قرار گرفته است؛ اما واقعیتهای آموزش و پرورش مختص دوران کودکی چیست و تا چه حد اقتضائات این حوزه مراعات می شود؟
زحمات اولیای این حوزه از دیرباز نیازهای علمی و نظری علاقمندان و دست اندرکاران را با همه کاستیهای احتمالی مورد توجه قرار داده است. از ناشرانِ حوزه کودک و نوجوان که دست پُری از آثار متنوع و فاخر تالیفی و ترجمه ای را فراهم آورده اند تا نهادهای مختلف نظیر کانون پرورش فکری کودکان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شورای کتاب کودک، گروه ادبیات کودک دانشگاه شیراز و سایر مراکز علمی و پژوهشی، همگی در این مساعی شریک و سهیمند.
اما سوال اینجاست که چرا کودکان و خردسالان ما کمتر از آموزشهای کیفی و علمی بهره می برند و چرا در محیط های آموزشیِ کودکان این یافته ها و روشهای مربوط به اجرای آنها کمتر به چشم می خورد؟
ظاهرا سازمان بهزیستی حوزه جداگانه ای برای ارائه این آموزشها ندارد و به رتق و فتق امور مهدکودکها مشغول است. به قاعده باید مسائلی از این دست در مهدکودکها تعریف و پیگیری شود.
یکی از تشکلهای غیردولتی این حوزه که اتفاقا بیشتر دلمشغول امور کیفی مربوط به آموزش در این حوزه است، انجمن دوستدار کودک می باشد. این انجمن برآمده از جمعی از مدیران مهدکودک های هر استان می باشد که ظاهرا انتخاب می شوند. انجمن ها اگرچه وظایف تعریف شده ای دارند و به این وظایف مشغولند اما از حیث مدیریتی بسیار ضعیفند و تحرک و ابتکار عمل بسیار محدودی دارند.
این امر ناشی از بافت مدیران مهدکودک هاست. مدیر مهدکودک ضرورتا باید مونث باشد. در میان بانوان مدیر مهد، مدیر قوی زیاد نیست. اغلب سابقه ای در مدیریت های دولتی ندارند و برای کسب موافقت اصولیِ تاسیس مهد کودک اصلا چنین سوابقی مورد نیاز نیست. لذا این مدیران سازوکار اداری و اجرایی کشور را کمتر می شناسند و طبیعتا در تشکل مربوطه نیز که از میان همین مدیران انتخاب می شود این مشکل وجود دارد.
اصلا معلوم نشد که چرا ضرورتا باید مدیر مهدکودک زن باشد. این انحصار و محدودیت طبیعتا مشکلات فراوانی در جذب نیرو ایجاد می کند که به ضعف ساختاری و مدیریتی تشکلهای این حوزه می انجامد.
برخلاف تصور رایج، آموزش یک فرایند جدی و گاه خشن است که نیازمند تصمیم گیریهای قاطع و اساسی است. زمانیکه تقریبا تمام مربیان و مدیران مهدکودکها از میان بانوان باشند اگرچه فضای تلطیف شده ای برای ارتباط و پرورش خردسالان فراهم می شود که کاملا بجا و طبیعی است، اما در مسائل اجرایی و مدیریتی و برخوردهای احتمالی در حوزه تصمیم گیری و اجرا، ضعفی اساسی بوجود می آورد.
مدیران مهد اغلب درگیر پشتیبانی و امور اجرایی هستند و کمتر فرصت و توانی برای ورود به حوزه های کیفی بویژه در انتخاب و تدوین محتوا دارند.
مربیان مهد اغلب بدلیل محیط امن مهدکودکها برای بانوان، با دستمزدهایی پایین تر از مشاغل مشابه، در مهدکودکها مشغول به کار می شوند و طبیعتا تحصیلات بالایی ندارند لذا از عهدۀ ارائۀ آموزشهای کیفی و سطح بالا بر نمیآیند.
مجموعه همه این عوامل سبب می شود تا محیطهای آموزشی خردسالان و کودکان، مشخصا مهدکودکها، ضرورتی به ارتباط با مراکز علمی نبینند و حتی اگر مشتاق و علاقمند هم باشند فرصت و امکانی برای بهره مندی از این تلاشهای علمی و نظری در نهادهای پژوهشی نمی یابند. نتیجه اینکه اقتضائات حوزه عمل به غایت از ملاحظات نظری و علمی دور می شود.
از سوی دیگر نهادهای علمی و بویژه دانشگاهی کمتر به محدودیتهای عملی برای ارائه آموزشهای دوران کودکی توجه می کنند و پژوهشها بیشتر ناظر به فراهم آوردن مواد آموزشی است. اینکه این مواد آموزشی بوسیله چه کسانی و با چه امکاناتی باید ارائه شود چندان مطمح نظر نیست. در نتیجه این پژوهشها اغلب ماهیت نظری و علمی در سطح دانشگاهی دارند و برای افرادی نظیر مدیران مهدکودکها قابل استفاده نیستند. موادی که از طریق برخی نهادهای واسط با ادبیات ساده تر فراهم می آیند نیز به محدودیتهای اجرایی، مالی و انسانی این حوزه کمتر توجه می کنند.
حاصل این ماجرا شکاف عمیق میان نظر و عمل است. از یک سو ما با جدیدترین یافته های علمی در این حوزه مواجهیم و از سوی دیگر با ضعف حاد ساختاری در مهدکودکها، تشکلهای صنفی مربوط به این حوزه و حتی خود سازمان بهزیستی روبرو می شویم که قابلیتهای لازم برای اجرایی شدن این آموزشها را ندارند.
از سویی با گسستهای فراوان میان سطح تحصیلات مربیان مهدکودک با آموزشهای نوین روبرو هستیم و از سوی دیگر نهادهای علمی و پژوهشی با قطع نظر از این محدودیتِ فراگیر و جدی، به تولید محتواهای فاخر مشغولند.
سید طاها سادات موسوی m_n41@yahoo.com
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط