انگیزه عمیق قتل در نجفی
از آنجایی که برخی از افراد و گروههای سیاسی درصدد رفع اتهام از متهم به واسطه خدشه به شخصیت همسرش هستند باید متذکر شد که سیاهنمایی از شخصیت مقتول هیچ دردی را دوا نمیکند.
القای لقب «پرستو» به یک زنی که دیگر بین ما نیست اوج بیانصافی و بیاخلاقی است شواهد پرونده همچون روز روشن است که این قتل حادثهای خانوادگی و دور از هر جریان سیاسی بوده و عقل سلیم حکم میکند به جای افتراهای سیاسی و جاسوسی و فرار به جلو، ریشه تناقضات ذهنی و آسیبهای روانی یک مدیر اینچنینی را بررسی کنیم چراکه اختلافات زناشویی و خانوادگی در کمین هر انسان بالغی اعم از مدیر و مسئول و دانشمند و هنرمند نشسته است.
انگیزه قتل در نجفی عمیق است
این قتل ماحصل یک ضربه آنی یا یک شلیک بی اختیار نیست. پنج شلیک پیاپی حکایت از اختیاری تام و میل به یقین در ذهن قاتل دارد. اینکه پایان زندگی مقتول منتج به کدام ماجرای قاتل بوده است فعلا پرسشی است بیجواب و شاید برای همیشه در هالهای از ابهام بماند، لیکن آنچه افکار عمومی را به بازی گرفته است جنگ برخی احزاب و سیاسیون در شوتکردن ماهیت انگیزه قتل به زمین همدیگر است؛ در این روزها هرکس جامهای به مصلحت خویش بر تن عریان و خسته متهم دوخته است. گویا همه منتظر چنین فرصتی بودند تا افکار خود را از زبان یک انسان باخته فریاد کنند.
سیاستمدار یا شهروندعادی
محمدعلی نجفی قبل از آنکه یک سیاستمدار متعلق به چپ یا راست باشد، انسانی متعلق به زمین و آسمان است. جای دادن زوری انگیزه او در چنته سیاست اندیشیدن به خصایص انسانیاش را سلب میکند و وای بر ما اگر انسانبودن انسانی را فراموش کنیم یا پشت مشاغل و مناصب پنهانش کنیم! آن زمان است که از یاد میبریم که چه بسا خودمان نیز از چنین سرنوشتی مبرا نباشیم، چه بسا خود ما نیز ممکن است به دست آوریم، پذیرفته شویم، ناگهان طرد شویم، خسته شویم، مجنون شویم و سرانجام وسوسه شویم که ماشه را بکشیم.
انگیزه قتل در نجفی عمیق است
این قتل ماحصل یک ضربه آنی یا یک شلیک بی اختیار نیست. پنج شلیک پیاپی حکایت از اختیاری تام و میل به یقین در ذهن قاتل دارد. اینکه پایان زندگی مقتول منتج به کدام ماجرای قاتل بوده است فعلا پرسشی است بیجواب و شاید برای همیشه در هالهای از ابهام بماند، لیکن آنچه افکار عمومی را به بازی گرفته است جنگ برخی احزاب و سیاسیون در شوتکردن ماهیت انگیزه قتل به زمین همدیگر است؛ در این روزها هرکس جامهای به مصلحت خویش بر تن عریان و خسته متهم دوخته است. گویا همه منتظر چنین فرصتی بودند تا افکار خود را از زبان یک انسان باخته فریاد کنند.
سیاستمدار یا شهروندعادی
محمدعلی نجفی قبل از آنکه یک سیاستمدار متعلق به چپ یا راست باشد، انسانی متعلق به زمین و آسمان است. جای دادن زوری انگیزه او در چنته سیاست اندیشیدن به خصایص انسانیاش را سلب میکند و وای بر ما اگر انسانبودن انسانی را فراموش کنیم یا پشت مشاغل و مناصب پنهانش کنیم! آن زمان است که از یاد میبریم که چه بسا خودمان نیز از چنین سرنوشتی مبرا نباشیم، چه بسا خود ما نیز ممکن است به دست آوریم، پذیرفته شویم، ناگهان طرد شویم، خسته شویم، مجنون شویم و سرانجام وسوسه شویم که ماشه را بکشیم.
منبع: روزنامه شرق
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نویسنده مطلب فوق را کاملا یکجانبه نوشته و از استدلایی بسیار ضعیف برخوردار بوده و معلونه خود فردی وابسته میباشد.
بیچاره سرمایه و پس انداز بک زن را باتبانی به همسرش داد و بساط منقل «م» و «ص» رییس بازرسی بانک و «ا» دزد در تهرانپارس مردم بیچاره را ازارمیدادند و از سمتشون اینگونه سواستفاده و خیانت میکردند. خانه «م» در مجیدبه شمالی گاها پاتوق ابن افراد وافوری بود حال این بی مدرکها بیسوادها چه از نظر مدرک چه از نظر کاری و تجربه شایسته سالار بودند و من با گروه ۱۷و مدیریت بانکداری مورد بغض ابن افراد بودم.
ابن افراد بااین تفکر به جنگ من که ابدا اهل هبچ حزبی نبودم امده بودند و ماراکارمند کردند فقط وفقط به جرم ابنکه دزد واهل باند نبودم. درعین شایستگی و تحصیلات کارمند کسی سدم که بادیپلم سابقه کمترازخودم رییس بود امامن برابم مهم نبود گفتم ابنها به سزایسان خواهند رسبد ازانطرف هم چون مستقل بودم اصولگراها و هاشمیها وو میگفتند این که ازباند خاتمی نیست باندما حزب ماهم نیست.
«م» شش ماه مانده بود خدمتش تمام شود بهش بازرسها خبردادند بسرعت خودت بازنشسته کن وگرنه بخاطر ان اختلاس وخیانت نمیتونبم برات کاری کنیم شش ماه مانده تمام سود کارافتادکی با بک فیلم بازی گرفت وبا معاونت شعبه «پ» بانک سپه در سال ۸۴ بازنشسته شد.
من با ۲۹۰۰۰۰۰هم زندگی میکنم اما چرا خاینینی چون «ش نعمت» و «ه.م» و «ص» و «ا» حقوقهای نجومی ۶و۸ و۱۰ووومیلیونی بگیرند که هم خیانت کردند هم بیسوادبودند هم کاری غیرازدزدی وحق کشی ورشوه خواری نکردند.
باند اصلاح طلبی که ازقانونمندی وشایسته سالاری دم میزد فقط بستگانسون رااستخدام میکردند شایستگی براسون یعنی اصلاح طلب انهم اصلاح طلبی که دراصل باند مشارکتیهارااستخدام میکرد که دراصلاح طلبها نفوذ کرده بودند