چطور سیاست ترامپ در قبال ایران به در بسته خورده است؟
در ماههای گذشته اعتبار نتیجه بخشی سیاست "فشار حداکثری" ترامپ علیه ایران زیر سوال و ابهام اساسی رفته است و این تحول در نتیجه سیاست "مقاومت فعالانه" ایران بوده است.
رویداد۲۴ در ۳-۴ ماه گذشته صحنه رویارویی و تقابل ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران به نحو محسوسی تغییر فضا یافته است و سیاست "فشار حداکثری" دولت ترامپ علیه ایران در حال ازدست دادن اعتبار است.
با وجودی که استراتژی "فشار حداکثری" ایالات متحده آمریکا همچنان پابرجا بوده و از فشار تحریمی آمریکا علیه ایران ذرهای کاسته نشده، اما زمین بازی در تقابل دولت ترامپ و متحدان منطقهای آن از سویی و جمهوری اسلامی ایران در سوی دیگر تغییر شکل یافته است. چطور سیاست ترامپ در قبال ایران به در بسته خورده است؟
از ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ (تاریخ خروج یکجانبه آمریکای ترامپ از برجام) تا خرداد ماه ۱۳۹۸ ایران نزدیک به ۱۳ ماه سخت را پشت سرگذاشت و صبر و انتظار در پیش گرفت؛ صبری که در ادبیات مقامات جمهوری اسلامی به "صبر استراتژیک" تعبیر و تفسیر شد.
در طی یک سال پس از خروج یکجانبه آمریکا از برجام، تهران همچنان پایبند به تمامی تعهدات برجامی باقی ماند و تحریمها را تحمل کرد و البته اقدامات و سیاستهای اشتباهی در تمشیت امور اقتصادی داخلی، ضرب تحریمها را دوچندان کرد و صدمات اقتصادی جدی بر کشور وارد شد؛ از افزایش لجام گسیخته و بیحساب و کتاب قیمت ارزهای خارجی گرفته تا کمبود مقطعی کالاهای اساسی مردم و تورم بیحساب و کتاب در قیمت برخی کالاهای اساسی مورد نیاز مردم و...
امروز، اما وضعیت با وجود حفظ تحریمهای آمریکا و حتی تشدید آن به نوعی تثبیت رسیده و از آشفتگی بازار داخلی به نحو محسوسی کاسته شده است؛ سیاستهای منطقی بانک مرکزی در کنار درس گرفتن دولتمردان از برخی اشتباهات گذشته و تلاش برای جبران آنها از عواملی بودهاند که بازار آشفته داخلی ایران را اندکی به ثبات نسبی رساندهاند که یکی از بارزترین نشانههای آن تثبیت نسبی نرخ ارزهای خارجی در بازار آزاد است که طی ۶ ماه گذشته تقریبا با کمترین میزان نوسان روبرو بوده است و تنشهای کمسابقه در منطقه که گاه حتی خطر بروز جنگ را هم در پی داشت، تاثیر چندانی- حتی به شکل اندک آن- در وضعیت و شاخصهای اقتصاد ملی به ویژه در زمینه نرخ برابری ریال ایرانی با ارزهای خارجی در پی نداشته است.
به بیان دیگر جمهوری اسلامی ایران از ۳-۴ ماه پیش بدین سو توانسته تا حدود زیادی از زیر بار ضربات تحریمی آمریکا بیرون آمده و ابتکار عمل را در زمینه تعیین میدان بازی به دست بگیرد؛ به نحوی که سوال اساسی امروز بر خلاف یک سال گذشته در تعیین بازه زمانی "عقبنشینی ایران در برابر آمریکا" و میزان پایداری ایران در قبال تحریمها نیست؛ بلکه سوال اساسی امروز بسیاری از ناظران حتی ناظران آمریکایی و غربی این است که: دولت ترامپ چه زمانی برای جلوگیری از جنگ احتمالی از استراتژی فشار حداکثری خود عقب خواهد نشست و حاضر خواهد شد بهای مذاکره رودررو با مقامات ایرانی را به شکل کاستن از فشارهای تحریمی و تعلیق دستکم بخشی از آنها بپردازد.
طی ۳ ماه گذشته ایالات متحده آمریکا و برخی کشورهای متحد آمریکا در منطقه ادعا کرده اند:
۱- ایران حملاتی را علیه نفتکشهای خارجی در منطقه صورت داده
۲- به تاسیسات نفتی حیاتی و مهم سعودی حمله کرده
۳- به حوثیهای یمن کمک کرده تا بر دامنه حملات موشکی و پهپادی خود به عربستان سعودی بیفزایند.
۴- و گروههای نبابتی خود را به ویژه در عراق برای حملاتی هشدارآمیز به کنسولگری و سفارت آمریکا تحریک کرده و...
در کنار این ادعاها که همگی با رد و تکذیب ایران مواجه شده، نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خرداد ماه سال جاری یک پهپاد آمریکایی را سرنگون کردند و نفتکش خود را از زیر دندان طمع توقیف آمریکا بیرون کشیده و یک نفتکش بریتانیایی را در آبهای خلیج فارس به اتهام نقض قوانین دریایی توقیف کردند.
در برابر همه این اقدامات دولت ترامپ با وجودی که "ژست حمله" به خود گرفت در نهایت اقدامی صورت نداد، به نحوی که هماینک در شبکههای اجتماعی جهان عرب کلیپهایی ساخته میشود که بیعملی ترامپ در حمایت از متحدان عرب آمریکا در برابر ایران را به سخره گرفتهاند.
ایران توانسته میدان بازی تقابل خود با آمریکا را مدیریت کند و این یک ادعای گزاف نیست بلکه ناظران و اندیشکدههای آمریکایی حتی از نوع سوپرمحافظهکار آن، از نحوه مدیریت دولت ترامپ در برابر ایران سرخورده شده و طی هفتهها و ماههای گذشته به طور متفق در مطالب و مقالاتی که در وب سایتهای تخصصی خود منتشر میکنند، روی این موضوع دست گذاشته و از کُند شدن لبه تیز سیاست فشار حداکثری و موفقیت ایران در پس زدن فشارهای آمریکا و تغییر دادن میدان بازی سخن به میان میآورند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که تاکتیکهای چند ماه اخیر ایران در چارچوب استراتژی "مقاومت فعال" موفق بوده است، این امر مرهون همراهی و همگامی دو بخش مهم از اجزای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بوده است:
۱- دیپلماسی فعال: "محمد جواد ظریف" وزیر امور خارجه و به طور کلی دستگاه دیپلماسی تحت مدیریت ظریف طی چند ماه گذشته با تحرکات زیاد و رایزنی سیاسی در اقصی نقاط دنیا، فضای دیپلماسی رسمی و دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران را فراخ کرده و میدان مانور تهران را در تقابل با آمریکا افزایش دادهاند به نحوی که همچنان به سیاق ۱۷ ماه گذشته – پس از خروج یکجانبه آمریکای ترامپ از برجام- این دولت آمریکاست که بابت نقض برجام و خروج یکجانبه از آن حتی از سوی نزدیکترین متحدان خود سرزنش میشود و بسیاری از متحدان آمریکا همچنان معتقدند برجام بهترین روش و فرمول ممکن برای ایجاد صلح و ثبات منطقهای و جلوگیری از مسابقه تسلیحات اتمی در منطقه خاورمیانه است.
۲- اقتدار نظامی: در کنار بال دیپلماسی، عملکرد دستگاههای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران نیز در تغییر میدان و فضا دادن به "دیپلماسی ایرانی" بسیار موثر بوده است.
سرنگون کردن پهپاد آمریکایی با یک سامانه بومی ایرانی (سامانه دفاع ضد هوایی سوم خرداد) و پس از آن توقیف مقتدرانه نفتکش بریتانیایی، این پیام را به همه جهانیان داد که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در دفاع از اقتدار و حاکمیت ملی و مرزهای سرزمینی اندک مسامحهای با هیچ قدرتی ندارند و در مواقع لزوم قادرند ایدههای رهبران سیاسی را در میدان عملیاتی به تمیزترین شکل ممکن پیاده کنند.
داشتن چنین قابلیتی برای هر کشوری یک فرصت مغتنم و امکان مهم در پیشبرد راهبرد ملی فراهم میکند.
چطور سیاست ترامپ در قبال ایران به در بسته خورده است؟
نشان دادن اقتدار نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در حفاظت و حراست از کیان ملی کشور حتی در برابر ایالات متحده آمریکا که صاحب پرهزینهترین و مجهزترین ارتش دنیاست، اتفاقا نه تنها در فضای نظامی منحصر نماند بلکه آثار خود را در فضای دیپلماسی رسمی کشور نشان داد و این روزها کمتر کسی تردیدی در این باره دارد که "جنگ با ایران" یک خودکشی منطقهای است و همین عامل سبب شده تیغهایی که برای ایران تیز شده همچنان در نیام مصلحتهای ناشی از عواقب یک درگیری احتمالی نظامی با ایران باقی بمانند.
هدف جمهوری اسلامی ایران، پشیمان کردن دولت ترامپ از اعمال سیاست فشار حداکثری و تجدید نظر او و تیم همراهش از مسیری است که طی ۱۷ ماه گذشته در پیش گرفته است و به همین منظور تلاش جمهوری اسلامی ایران طی ماههای گذشته مصروف قبولاندن چند نکته به طرف آمریکایی و متحدان اوست:
۱- تحریمها هر چقدر هم بر اقتصاد ایران تاثیرگذار باشند، بر سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران اندک تاثیری نخواهند داشت. نه تنها تاثیری باب میل آنها نخواهد داشت بلکه تاثیراتی معکوس خواهد داشت و ایران را در پیگیری اهداف و سیاستهای منطقهای مصممتر خواهد کرد.
۲- دشمنی با ایران بدون پرداخت هزینه نیست؛ آمریکا و متحدان منطقهای آن نخواهند توانست تنها به ایران ضربه بزنند و انتظار داشته باشند پاسخی دریافت نکنند؛ هر ضربهای پاسخی خواهد داشت.
۳- جنگ با ایران بسیار پرهزینه است.
۴- راهی که دولت ترامپ انتخاب کرده لاجرم به جنگ ختم خواهد شد و مسئولیت جنگ احتمالی آتی که همه منطقه را خواهد سوزاند، با سیاستهای تحریک آمیز دونالد ترامپ است.
با وجودی که استراتژی "فشار حداکثری" ایالات متحده آمریکا همچنان پابرجا بوده و از فشار تحریمی آمریکا علیه ایران ذرهای کاسته نشده، اما زمین بازی در تقابل دولت ترامپ و متحدان منطقهای آن از سویی و جمهوری اسلامی ایران در سوی دیگر تغییر شکل یافته است. چطور سیاست ترامپ در قبال ایران به در بسته خورده است؟
از ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ (تاریخ خروج یکجانبه آمریکای ترامپ از برجام) تا خرداد ماه ۱۳۹۸ ایران نزدیک به ۱۳ ماه سخت را پشت سرگذاشت و صبر و انتظار در پیش گرفت؛ صبری که در ادبیات مقامات جمهوری اسلامی به "صبر استراتژیک" تعبیر و تفسیر شد.
در طی یک سال پس از خروج یکجانبه آمریکا از برجام، تهران همچنان پایبند به تمامی تعهدات برجامی باقی ماند و تحریمها را تحمل کرد و البته اقدامات و سیاستهای اشتباهی در تمشیت امور اقتصادی داخلی، ضرب تحریمها را دوچندان کرد و صدمات اقتصادی جدی بر کشور وارد شد؛ از افزایش لجام گسیخته و بیحساب و کتاب قیمت ارزهای خارجی گرفته تا کمبود مقطعی کالاهای اساسی مردم و تورم بیحساب و کتاب در قیمت برخی کالاهای اساسی مورد نیاز مردم و...
امروز، اما وضعیت با وجود حفظ تحریمهای آمریکا و حتی تشدید آن به نوعی تثبیت رسیده و از آشفتگی بازار داخلی به نحو محسوسی کاسته شده است؛ سیاستهای منطقی بانک مرکزی در کنار درس گرفتن دولتمردان از برخی اشتباهات گذشته و تلاش برای جبران آنها از عواملی بودهاند که بازار آشفته داخلی ایران را اندکی به ثبات نسبی رساندهاند که یکی از بارزترین نشانههای آن تثبیت نسبی نرخ ارزهای خارجی در بازار آزاد است که طی ۶ ماه گذشته تقریبا با کمترین میزان نوسان روبرو بوده است و تنشهای کمسابقه در منطقه که گاه حتی خطر بروز جنگ را هم در پی داشت، تاثیر چندانی- حتی به شکل اندک آن- در وضعیت و شاخصهای اقتصاد ملی به ویژه در زمینه نرخ برابری ریال ایرانی با ارزهای خارجی در پی نداشته است.
به بیان دیگر جمهوری اسلامی ایران از ۳-۴ ماه پیش بدین سو توانسته تا حدود زیادی از زیر بار ضربات تحریمی آمریکا بیرون آمده و ابتکار عمل را در زمینه تعیین میدان بازی به دست بگیرد؛ به نحوی که سوال اساسی امروز بر خلاف یک سال گذشته در تعیین بازه زمانی "عقبنشینی ایران در برابر آمریکا" و میزان پایداری ایران در قبال تحریمها نیست؛ بلکه سوال اساسی امروز بسیاری از ناظران حتی ناظران آمریکایی و غربی این است که: دولت ترامپ چه زمانی برای جلوگیری از جنگ احتمالی از استراتژی فشار حداکثری خود عقب خواهد نشست و حاضر خواهد شد بهای مذاکره رودررو با مقامات ایرانی را به شکل کاستن از فشارهای تحریمی و تعلیق دستکم بخشی از آنها بپردازد.
طی ۳ ماه گذشته ایالات متحده آمریکا و برخی کشورهای متحد آمریکا در منطقه ادعا کرده اند:
۱- ایران حملاتی را علیه نفتکشهای خارجی در منطقه صورت داده
۲- به تاسیسات نفتی حیاتی و مهم سعودی حمله کرده
۳- به حوثیهای یمن کمک کرده تا بر دامنه حملات موشکی و پهپادی خود به عربستان سعودی بیفزایند.
۴- و گروههای نبابتی خود را به ویژه در عراق برای حملاتی هشدارآمیز به کنسولگری و سفارت آمریکا تحریک کرده و...
در کنار این ادعاها که همگی با رد و تکذیب ایران مواجه شده، نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خرداد ماه سال جاری یک پهپاد آمریکایی را سرنگون کردند و نفتکش خود را از زیر دندان طمع توقیف آمریکا بیرون کشیده و یک نفتکش بریتانیایی را در آبهای خلیج فارس به اتهام نقض قوانین دریایی توقیف کردند.
در برابر همه این اقدامات دولت ترامپ با وجودی که "ژست حمله" به خود گرفت در نهایت اقدامی صورت نداد، به نحوی که هماینک در شبکههای اجتماعی جهان عرب کلیپهایی ساخته میشود که بیعملی ترامپ در حمایت از متحدان عرب آمریکا در برابر ایران را به سخره گرفتهاند.
ایران توانسته میدان بازی تقابل خود با آمریکا را مدیریت کند و این یک ادعای گزاف نیست بلکه ناظران و اندیشکدههای آمریکایی حتی از نوع سوپرمحافظهکار آن، از نحوه مدیریت دولت ترامپ در برابر ایران سرخورده شده و طی هفتهها و ماههای گذشته به طور متفق در مطالب و مقالاتی که در وب سایتهای تخصصی خود منتشر میکنند، روی این موضوع دست گذاشته و از کُند شدن لبه تیز سیاست فشار حداکثری و موفقیت ایران در پس زدن فشارهای آمریکا و تغییر دادن میدان بازی سخن به میان میآورند.
اگر فرض را بر این بگذاریم که تاکتیکهای چند ماه اخیر ایران در چارچوب استراتژی "مقاومت فعال" موفق بوده است، این امر مرهون همراهی و همگامی دو بخش مهم از اجزای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بوده است:
۱- دیپلماسی فعال: "محمد جواد ظریف" وزیر امور خارجه و به طور کلی دستگاه دیپلماسی تحت مدیریت ظریف طی چند ماه گذشته با تحرکات زیاد و رایزنی سیاسی در اقصی نقاط دنیا، فضای دیپلماسی رسمی و دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران را فراخ کرده و میدان مانور تهران را در تقابل با آمریکا افزایش دادهاند به نحوی که همچنان به سیاق ۱۷ ماه گذشته – پس از خروج یکجانبه آمریکای ترامپ از برجام- این دولت آمریکاست که بابت نقض برجام و خروج یکجانبه از آن حتی از سوی نزدیکترین متحدان خود سرزنش میشود و بسیاری از متحدان آمریکا همچنان معتقدند برجام بهترین روش و فرمول ممکن برای ایجاد صلح و ثبات منطقهای و جلوگیری از مسابقه تسلیحات اتمی در منطقه خاورمیانه است.
۲- اقتدار نظامی: در کنار بال دیپلماسی، عملکرد دستگاههای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران نیز در تغییر میدان و فضا دادن به "دیپلماسی ایرانی" بسیار موثر بوده است.
سرنگون کردن پهپاد آمریکایی با یک سامانه بومی ایرانی (سامانه دفاع ضد هوایی سوم خرداد) و پس از آن توقیف مقتدرانه نفتکش بریتانیایی، این پیام را به همه جهانیان داد که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در دفاع از اقتدار و حاکمیت ملی و مرزهای سرزمینی اندک مسامحهای با هیچ قدرتی ندارند و در مواقع لزوم قادرند ایدههای رهبران سیاسی را در میدان عملیاتی به تمیزترین شکل ممکن پیاده کنند.
داشتن چنین قابلیتی برای هر کشوری یک فرصت مغتنم و امکان مهم در پیشبرد راهبرد ملی فراهم میکند.
چطور سیاست ترامپ در قبال ایران به در بسته خورده است؟
نشان دادن اقتدار نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در حفاظت و حراست از کیان ملی کشور حتی در برابر ایالات متحده آمریکا که صاحب پرهزینهترین و مجهزترین ارتش دنیاست، اتفاقا نه تنها در فضای نظامی منحصر نماند بلکه آثار خود را در فضای دیپلماسی رسمی کشور نشان داد و این روزها کمتر کسی تردیدی در این باره دارد که "جنگ با ایران" یک خودکشی منطقهای است و همین عامل سبب شده تیغهایی که برای ایران تیز شده همچنان در نیام مصلحتهای ناشی از عواقب یک درگیری احتمالی نظامی با ایران باقی بمانند.
هدف جمهوری اسلامی ایران، پشیمان کردن دولت ترامپ از اعمال سیاست فشار حداکثری و تجدید نظر او و تیم همراهش از مسیری است که طی ۱۷ ماه گذشته در پیش گرفته است و به همین منظور تلاش جمهوری اسلامی ایران طی ماههای گذشته مصروف قبولاندن چند نکته به طرف آمریکایی و متحدان اوست:
۱- تحریمها هر چقدر هم بر اقتصاد ایران تاثیرگذار باشند، بر سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران اندک تاثیری نخواهند داشت. نه تنها تاثیری باب میل آنها نخواهد داشت بلکه تاثیراتی معکوس خواهد داشت و ایران را در پیگیری اهداف و سیاستهای منطقهای مصممتر خواهد کرد.
۲- دشمنی با ایران بدون پرداخت هزینه نیست؛ آمریکا و متحدان منطقهای آن نخواهند توانست تنها به ایران ضربه بزنند و انتظار داشته باشند پاسخی دریافت نکنند؛ هر ضربهای پاسخی خواهد داشت.
۳- جنگ با ایران بسیار پرهزینه است.
۴- راهی که دولت ترامپ انتخاب کرده لاجرم به جنگ ختم خواهد شد و مسئولیت جنگ احتمالی آتی که همه منطقه را خواهد سوزاند، با سیاستهای تحریک آمیز دونالد ترامپ است.
منبع: عصر ایران