دلکش خواننده ایرانی کیست؟
رویداد۲۴ نازآفرین جمشیدی: موسیقی چیزی نیست که بتوان تاثیراتش را روی ذهن و قلب انسان نادیده گرفت. موسیقی و آهنگی که با ترانه هم آمیخته شود گاه چنان خاطراتی را برای آدمی زنده میکند تا پایان عمرش با آن آهنگ و خوانندهاش زندگی میکند. دلکش یکی از همان خاطرهسازان است.
زن حنجره طلایی لقب عصمت باقرپور بابلیست که همینک در امامزاده طاهر تهران در خاک خفته است.
دلکش نامیست که بسیاری از مردم ایران بهویژه افراد بزرگتر و با سن و سال بیشتر آن را میشناسند و آهنگهایش را گوش کرده و شنیدهاند.
در 3 اسفند سال 1303 و در شهر بابل نوزاد دختری به دنیا آمد که بعدها یکی از وزنههای موسیقی ایران شد. او که با نامها و عناوین زن حنجره طلایی و آتش کاروان هنر و البته دلکش هم شناخته میشود خواننده ایرانی ژانرهای موسیقی سنتی، فولکلور و پاپ بود.
جالب است بدانید که دلکش ترانههاش را با دو زبان فارسی و مازندرانی خوانده است و طرفدار هم بسیار داشته و دارد. او همچنین در چند مورد با تخلص نیلوفر ترانههایی هم گفته است از جمله ترانههایی که او خود نوشته و خوانده ترانه ساز شکسته است.
وی از همان دوران کودکی بچههای محل را دور خود جمع میکرد و شعر میخواند و آنها هم دست میزدند. او اینگونه و از همان آغاز کودکی استعداد خود در خوانندگی را نشان داد.
بعدها او به صدای قرآنخواندن مادرش دقت کرد و آن را شنید و سپس هم آهنگهای مازندرانی وارد ذهن پرتب و تاب او شد اگرچه سواد نداشت و نمیتوانست بخواند و بنویسد اگرچه به مکتب رفته بود و چندین آیه از قرآن حفظ بود و گهگاه آنها را میخواند.
زندگینامه دلکش خواننده ایرانی
عصمت باقرپور در دوازده سالگی پدرش را از دست داد و زندگیاش اینگونه تغییر کرد. شاید اگر این رخداد روی نمیداد او امروز یکی از خوانندگاه بلندآوازه ایرانی نبود.
پس از مرگ پدرش مادرش که به جز او شش دختر و سه پسر داشت از عهده مخارج زندگی برنمیآمد بنابراین تصمیم گرفت او را نزد یکی از خواهرانش که سالها پیش ازدواج کرده و در تهران زندگی میکرد بفرستد تا عصمت بتواند در تهران درس بخواند و البته خرجی هم از روی دوش خانواده برداشته شود.
عصمت همراه با دوست پدرش که راننده کامیون بود از بابل به تهران آمد و وی عصمت را در محله سرچشمه تهران به خواهرش تحویل داد.
پس از مدتی عصمت از خواهرش مولود خواست او را به مدرسه ببرد چراکه او دوست دارد درس بخواند. مولود او را به مدرسه برد و نام او را با آنکه دوازده سال داشت در دبستان نوشت.
عصمت عزم خود را جزم کرده بود تا درس بخواند و برایش مهم نبود که همشاگردیهایش تا چه اندازه او را دست میاندازند و تحقیر میکنند. آنها نمیتوانستند بپذیرند همکلاسیشان این اندازه از آنها بزرگتر است و تا آن روز به مدرسه نرفته است. با هر سختیای که بود عصمت به سرعت پلههای آموختن و سوادآموزی را طی کرد و به کلاس پنجم رسید. او درس را بیشاز آن ادامه نداد اما هوش او هرگز بازنایستاد و او با اتکا به آن و توان خیالپردازیاش بعدها اشعار را حفظ میکرد و آنها را میخواند.
دلکش هنگامیکه پنجم دبستان بود و در درس موسیقی شانس بزرگی آورد. آموزگار موسیقی آنها موزیسینی با نام ظهیرالدینی بود که خود ویلنسل میزد. او که نتها را بهخوبی میشناخت متوجه شد دلکش از دیگر همشاگریهایش یک نت بالاتر میخواند. او از دلکش پرسید که آیا دوست دارد در رادیو بخواند؟
در آن هنگام رادیو تازه وارد ایران شده بود و پیشینه و قدمت چندانی نداشت بنابراین دلکش نمیدانست آن چیست اما به ندای قلبش گوش داد و پذیرفت. ظهیرالدینی عصمت را به اداره موسیقی کشور که هیئت رئیسه آن روحالله خالقی و علینقی وزیری و حشمت سنجری بودند برد. آموزگار موسیقی عصمت او را به روحالله خالقی معرفی کرد و او هم پس از شنیدن صدای او نامش را نوشت و او را به آموزگار آواز یعنی عبدالعلی وزیری سپرد. عصمت در شش ماه با بیشتر دستگاهها و گوشهها آشنا شد و آنها را آموخت اما به طورکلی آموزش آواز او نزدیک به سه سال زمان برد.
به گزارش رویداد۲۴ جالب است بدانید نام دلکش (گوشهای از دستگاه ماهور) را روحالله خالقی بر روی عصمت نهاد و او از آن پس خود را با این نام معرفی کرد.
در آن هنگام دلکش ۲۰ ساله بود و رادیو هم که جز قمرالملوک وزیری و روحانگیز و ملوک ضرابی و عزت روحبخش خواننده زن دیگری نداشت خوانندهای تازه نفس و جوان به خود دید.
نخستین اجرای دلکش در رادیو در سال ۱۳۲۳ بود که در این اجرا مهدی خالدی و گروهش او را همراهی کردند. هنگامیکه صدای دلکش از رادیو پخش توجهات بسیاری را به سمت خود جلب کرد و همه میخواستند بدانند این خواننده تازه نفس کیست.
اگرچه دلکش آهنگهایی به سبک پاپ و پس از آشنایی با شیبانی دارد اما آشنایی با مهدی خالدی او را به سمت سبک سنتی هدایت کرد سبکی که مورد علاقه دلکش بود و او در همان سبک به کار خود ادامه داد.
در مدت زمان کوتاهی که از پیوستن دلکش به رادیو گذشته بود، در حالی که او تنها ۲۱ سال داشت، به جمع بزرگان رادیو پیوست و با خوانندگان بزرگ و نامی ترانههای دوصدایی اجرا کرد.
تکنیک صدای دلکش
آنگونهکه رضا مجرد پژوهشگر و کارشناس موسیقی میگوید صدای دلکش تنها صدای چپکوک زنانهای بود که در خوانندگی راستکوک هم مهارت داشت.
صدای دلکش افزون بر حجم بالا، قدرت و گستردگی فراوانی داشت و آوای او به اصطلاح استادان آواز، صدای سینهای بود. دلکش صدای منحصر به فردی داشت ضمن اینکه هرگز به مازندرانی خواندن را هم فراموش نکرد و در این حوزه صاحب سبک بود.
رضا مجرد همچنین در مورد دلکش میگوید: هنگامیکه دلکش میخواند مملکتی برای شنیدن صدای او ساکت میشد.
ورود دلکش به سینما
دلکش با سماجت برخی از اهالی سینما و بهویژه اسماعیل کوشان وارد حرفه بازیگری و سینما شد. به دیدگاه کوشان، حضور دلکش و چهره او میتوانست موفقیت فروش هر فیلمی را تضمین کند. کوشان توانست دلکش را متقاعد کند تا دست از بدگمانی و شک برای ورود به سینما بردارد و برای نخستین بار وارد سینمای ایران شد.
نخستین فیلم او شرمسار نام داشت که با استقبال زیادی روبهرو شد. او بعدها در فیلمی با نام مادر که تهیهکنندهاش همسرش شاپور یاسمی بود نیز بازی کرد.
در اینجا به فیلمهایی که دلکش در آنها بازی کرد اشاره میکنیم:
شرمسار
مادر ( دلکش در این فیلم با قمرالملوک وزیری همبازی شد.)
افسونگر
دسیسه و قمار زندگی
فردا روشن است
ترانههای ماندگار دلکش
از ماندگارترین تصنیفهای دلکش میتوان به تصانیف زیر اشاره کرد:
به کنارم بنشین، یاد کودکی، آتش کاروان، بازگشته، سفرکرده، بر تربت حافظ، ساز شکسته، میگذرم، پربسته، گردباد، آمد با دلجویی، یاد من کن، بردی از یادم (دو صدایی با ویگن)، آمد نوبهار، اسیر دام تو، پشیمان شدم، آه بی اثر، بیقرار، از یاد رفته، بدرقه، مهمانت کنم، تمنای عاشق، سایه، و ...
درگذشت دلکش خواننده ایرانی
بیمارستان ایرانمهر و پس از تابآوردن مدتها بیماری درگذشت. دلکش در غروب روز چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۳
پسر دلکش، «سهیل فزونمایه» از پیش تصمیم داشت تا پیکر مادرش را در امامزاده طاهر مهرشهر کرج به خاک بسپارد که سرانجام هم بدون سروصدا این کار انجام شد.
جالب اینجاست که هیچ رسانه و ارگان دولتی در مورد مرگ بانوی آواز ایران چیزی نگفته و ننوشتند و او در سکوت خبری از این دنیا رفت.
حاجی ، یه چاییِ دبش برای این ... بیار !
دین و ایمانت چنین می گوید ؟!!!!
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز / مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.
میآوریم بانوان قمر ملوک ضرابی
بانو مرضیه بانو هایده بانو مهستی بانو رامش بانو مرجان وووو
حیف شدن که در وطن این صداها خاموش ماند