گزارش رویداد۲۴ از اجرای نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» در جشنواره تئاتر فجر
روایتی از زنانههایی واقعی
ساناز بیان، کارگردان جوان «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» حالا روزهای روشنی را در آینده در پیش دارد، نمایش او توانسته بود روایت دردهای زنانه را تا اندازهای موفق، به روی صحنه ببرد، هر چند روایتهای مستند و دیالوگها و اتفاقات، دقیقاً همان چیزی بود که در صحنه واقعی زندگی برای آن زنها رخ داده بود و از این جهت بیشتر میتوانست همحسی مخاطب را به همراه داشته باشد؛ از این جهت شاید، خلاقیت کمتری از سوی کارگردان در تغییر فرمها دیده میشد.
گروه فرهنگ و هنر، رویداد۲۴– ساناز بیان، کارگردان جوان «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» حالا روزهای روشنی را در آینده در پیش دارد، نمایش او توانسته بود روایت دردهای زنانه را تا اندازهای موفق، به روی صحنه ببرد، هر چند روایتهای مستند و دیالوگها و اتفاقات، دقیقاً همان چیزی بود که در صحنه واقعی زندگی برای آن زنها رخ داده بود و از این جهت بیشتر میتوانست همحسی مخاطب را به همراه داشته باشد؛ از این جهت شاید، خلاقیت کمتری از سوی کارگردان در تغییر فرمها دیده میشد.
![روایتی از زنانههایی واقعی روایتی از زنانههایی واقعی](/files/fa/news/1394/11/9/9769_847.jpg)
«عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» نمایشی است که زندگی سه زن شناختهشده ایرانی را روایت میکند، آن هم زنانی که شهرتشان به دلیل محکوم شدن در پروندههای جنایتی است که مدتهای زیادی صفحات حوادث رسانهها را به خود اختصاص داده بود.
هر چند اسم کاراکترهای این نمایش با نامهای واقعی محکومان آن پروندهها تفاوت داشت اما روایت داستان زندگیشان آنقدر در رسانهها دست به دست چرخیده بود که مخاطب به راحتی میتوانست روایت آنها را به یاد آورد.
نخستین قاتل زنجیرهای زن که سال ۸۷ تمام رسانهها را به خود مشغول کرده بود و سرانجام اعدام شد، بار دیگر در نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» به روی صحنه آمد تا این بار با نام مستعار نسرین، ماجرای قتلهایش را روایت کند. قتلهایی که تمام قربانیان آن، زنانی کهنسال بودند که با نیت سرقت طلاهایشان کشته شده بودند.
این زن که همسرش معتاد و بیکار بود، کودکی معلول داشت و بدهی ۲۵ میلیونیاش او را وادار میکند که دست به سرقتهایی بزند که سرانجام آنها به قتل میرسید.
اما «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» کار خود را تا جایی پیش برد که یکی دیگر از پروندههای جنجالی سالهای اخیر، در آن سر باز کرد. شهلا جاهد همسر دوم ناصر محمدخانی حالا پس از اعدام با نام ژاله روی صحنه آمد تا پرده از ماجرای جنجالی این سالها بردارد، نسیم ادبی نقش او را بازی میکند اما این بار هم مشخص نمیشود که همه ماجرا چیست. معلوم نمیشود که چه کسی همسر اول ناصر محمدخانی را کشته است. فقط شهلا جاهد پای چوبه دار میرود و زندگیاش تمام میشود.
آخرین زن، افسانه نوروزی است. کسی که به دلیل مشکلات مالی همسرش، مجبور میشوند به خانه دوست همسرش در جزیره کیش بروند و اقدام دوست همسرش برای برقراری رابطه نامشروع با او در غیاب شوهرش، قتلی دیگر را رقم میزند. قتلی که افسانه را هشت سال در زندان نگه میدارد؛ اما این بار، ماجرا به اعدام منجر نمیشود و افسانه پس از هشت سال با پرداخت دیه آزاد میشود اما شاید دیگر هیچچیز مانند قبل نباشد. بهاره رهنما نقش او را بازی میکند و تمام حسهای مادرانه روی صحنه میبرد.
«عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» با بهاره رهنما، نسیم ادبی، گیتی قاسمی و آیه کیانپور، اگر چه ساختاری مستند دارد، اما توانست خود را در قالب نمایشی اجتماعی با خردهروایتهای دراماتیک تثبیت کند و همحسی بازیگر-تماشاچی را به همراه داشته باشد.
طراحی صحنه و نور این نمایش نیز به خوبی در خدمت متن قرار گرفته بود و بازیگران از پشت قابهای شیشهای داستان خود را روایت میکردند، قابهایی که میتواند تداعیگر رسانههایی باشد که جامعه از رهگذر آنها، روایتهای یک حادثه را به تماشا مینشیند. حالا تئاتر به عنوان میانجی واقعیت و روایت، داستانهای رسانهها را به چالش میکشد با این تفاوت که خود نیز از درک تمام واقعیت عاجز میماند، چرا که حقیقت بارها و بارها پیچیدهتر از آن چیزی است انسانها بتوانند آن را به قضاوت بنشینند تا جایی که بهاره رهنما در یکی از مصاحبههایش به نقل از استاد حقوقش در دانشگاه گفته بود «همواره در هر قتلی حتی اگر قاتل پیدا شود، ۵۰ درصد ماجرا تا ابد در سایه باقی میماند.» و حالا میانجی نمایش هم نتوانست پرده از بخشهای در سایه بردارد.
![روایتی از زنانههایی واقعی روایتی از زنانههایی واقعی](/files/fa/news/1394/11/9/9770_759.jpg)
ساناز بیان، کارگردان جوان «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» حالا روزهای روشنی را در آینده در پیش دارد، نمایش او توانسته بود روایت دردهای زنانه را تا اندازهای موفق، به روی صحنه ببرد، هر چند روایتهای مستند و دیالوگها و اتفاقات، دقیقاً همان چیزی بود که در صحنه واقعی زندگی برای آن زنها رخ داده بود و از این جهت بیشتر میتوانست همحسی مخاطب را به همراه داشته باشد؛ از این جهت شاید، خلاقیت کمتری از سوی کارگردان در تغییر فرمها دیده میشد.
اما شاید نمونه موفق چنین روایت زنانهای را میتوان در جشنواره فجر سال گذشته به یاد آورد، جایی که نمایش «هم هوایی» به کارگردانی افسانه ماهیان، روایت سه زن را به سوگ نشسته بود: نرگس خاتون دلیری فرد همسر شهید عباس دوران، شهلا جاهد همسر دوم ناصر محمدخانی و لیلا اسفندیاری دختر کوهنوردی که در یکی از صعودهایش برای همیشه سقوط کرد.
«عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» اگر چه به شکل عاشقانهای تلاش میکرد تا قتلهای عامدانه را زنانهوار روایت کند، اما در برابر همتای دیگری از روایت زنانه در جشنواره فجر سال گذشته، یعنی نمایش «همهوایی» هنوز راه درازی در پیش دارد.
با این حال اتفاق خوبی که پنجشنبه شب در سالن چهارسو رخ داد، آن بود که پس از اتمام اجرای «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه»، ساناز بیان کارگردان این نمایش به روی صحنه آمد و اجرای این نمایش را به فاطمه معتمد آریا تقدیم کرد تا پاسخی باشد بر توهینهایی که این روزها از سوی برخی جریانها نسبت به او بیان شده است.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط