روحانی باید تیم اقتصادی را کاملا عوض کند/ ناامیدی از اصلاح طلبان و اصولگرایان ممکن است به معنی ناکارآمدی نظام تلقی شود
رویداد۲۴ او در کمال آرامش به سؤالات ما در خصوص نحوه مدیریت اقتصادی دوران دفاع مقدس پاسخ داد. مهمترین نکاتی که در این بخش از گفتگو به آن اشاره شد ساده زیستی مسئولین و همراهی ستودنی مردم با مسئولین دهه شصت بود.
در بخش دیگری از مصاحبه به علت انتخاب حسن روحانی به عنوان کاندیدای اصلاح طلبان و حمایت قاطع اصلاح طلبان از او پرداختیم. سلامتی تأکید کرد گرچه روحانی اصلاح طلب نیست و یک اصولگرای میانه رو است، اما به دلیل اینکه کاندیدای معرفی شده از سوی اصلاح طلبان است آنها تا پایان از او حمایت میکنند و هزینه این حمایت را هم میپردازند.
مشروح گفت و گو با محمد سلامتی را در ادامه میخوانید:
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی بیستم فروردین ماه سال جاری کلید واژه «رفتارهای تحسین برانگیز» را برای دهه شصت به کار بردند و خطاب به مسئولین تأکید کردند که آن رفتارها را به یاد بیاورید. با توجه به چالشهایی که الآن در فضای سیاسی کشور به وجود آمده است، به نظر شما فضای فعلی چه شباهتها و تفاوتهایی با دهه شصت دارد؟
در دهه شصت هم مردم و هم مسئولین دورنمایی از نظام جمهوری اسلامی برای خودشان در نظر داشتند. این دورنما حاکی از این بود که ما جامعهای را خواهیم داشت که آزادی و عدالت در همه زمینههای اجتماعی حاکم خواهد شد و استقلال به معنی کامل آن به وجود خواهد آمد؛ و این جامعه در دنیا نمونه خواهد بود و جوامع دیگر از آن الگو خواهند گرفت.
این امر بر اساس اعتقادات اسلامی بود. همان اعتقادات که موجب شد، رژیم سلطنتی، نظام سرمایه داری غربی و نظام کمونیستی شرق را نفی کنند. خود این اعتقاد و ایده موجب میشد که در تمام سطوح مختلف جامعه تحرک و فعالیت در جهت ایجاد جامعه ایده آل صورت بگیرد. در هر جامعهای که چنین تفکری را داشته باشد، مردم با هیجان و حرارت خاصی سعی میکنند که اعتقاداتشان را جامه عمل بپوشانند.
به همین علت در آن موقع، مردم در عرصههای مختلف، فعال بودند. جنگی بر ایران تحمیل شد و مردم برای اینکه با جنگ مقابله کنند کاملا آمادگی داشتند و جبهههای جنگ همیشه از افراد با ایمان پر بود. پشت جبهه هم فعال بود، و مردم آماده بودند برای تقویت آن هرنوع کمکی را ارائه کنند.
مسئولین دهه شصت سعی داشتند در ساده زیستی از هم سبقت بگیرند
آن موقع مسئولین با خلوص فراوان تلاش میکردند؛ و سعی داشتند در ساده زیستی از همدیگر سبقت بگیرند. یعنی زیاد کار و کمتر مصرف کنند. همان رویهای که بدنه جامعه هم عمل میکرد.
یعنی مردم به مسئولین نگاه میکردند و از آنها الگو میگرفتند؟
هر دو از هم درس میگرفتند. در واقع مسئولین از بطن جامعه حرکت کرده بودند و خودشان جزئی از مردم بودند. الگوی رفتار حضرت پیامبر (ص)، چراغ راهنما بود، که، چون تفاوت ظاهری با مردم نداشتند، وقتی در جمع مینشستند، کسی که سراغ پیغمبر را میگرفت، میپرسید که محمد (ص) کدام یک از شما است؟ مسئولین ما هم از این الگو درس گرفته بودند و در جاهای مختلف که حضور پیدا میکردند خیلی مشخص نبود چه کسی مسئول و چه کسی غیر مسئول است.
نخست وزیری از جنس مردم
به عنوان نمونه، مثالی از این شیوه رفتار میزنم که قبلا نیز به آن اشاره کرده ام. سفرهای استانی هیأت دولت را آقای رجایی آغاز کرد. یکی از آنها سفر به سیستان و بلوچستان بود. وقتی به زاهدان رسیدیم، موقع نماز ظهر بود. شهید رجایی گفت: برویم مسجد نماز بخوانیم و بعد به استانداری و جاهای دیگر برویم. به مسجد رفتیم. چون تازه صفهای نماز بسته شده بود، در صفهای سوم و چهارم و بعد جا گرفتیم. شخصی که کنار من نشسته بود پرسید مگر کسی آمده که پاسبان جلوی در ایستاده است؟ من به او گفتم کسی که نفر جلوی شما است آقای محمدعلی رجایی نخست وزیر است. شخصی که کنار من نشسته بود به او گفت: خود ایشان هم وزیر کشاورزی هستند. آن شخص خیلی تعجب کرد و دستش را بالا برد و گفت: خدا را شکر که اینها از خودمان هستند.
متأسفانه ما الآن با آن فضا مواجه نیستیم. با شرایط دیگری مواجه هستیم. مسئولین کمتر آن طور ظاهر میشوند.
دلایل دور شدن تأسف برانگیز مسئولین از مردم
چه چیزی باعث فاصله گرفتن از آن فضا شده است؟
قبلا یکی از بهانههای جدا شدن مسئولین از جامعه ترورهایی بود که انجام شد. یکی از اهداف ترورها دور کردن مسئولین از مردم بود. اما به نظر من همه قضیه این نیست. یک مقدار دنیاطلبی، دور شدن از جو انقلابی، دور شدن از احساس مسئولیتهای انقلابی اوایل انقلاب و دور شدن از معنویت حاکم در اوایل انقلاب باعث شده است که بین مسئولین و مردم آن نزدیکی و یکدست بودن از بین برود؛ و این مایه تأسف است.
متأسفانه بعضی از نسل اولیها هم از ارزشهای انقلاب دور شده اند
البته در بعضی از انقلابهای دیگر هم تا حدودی این طور بوده، اما به این شدت نبوده است. آنها به اشکال مختلف سعی میکردند جلوی این قضیه را بگیرند. مثلا مائو (بنیانگذار جمهوری خلق چین) در دهه شصت میلادی گفت: من نگران این هستم که نسل بعدی از انقلاب دور شود و ارزشها و معیارهای انقلاب را کنار بگذارد و به سمت ارزشهای بورژوازی گرایش پیدا کند، بنابر این ما باید به طرق مختلف، جوّ انقلابی را حفظ کنیم. او درک کرده بود که نسل دوم و سوم، چون برای انقلاب زحمت نکشیده اند، ممکن است از ارزشهای انقلاب دور شوند. ولی متأسفانه در کشور ما حتی بعضی از نسل اولیها هم از ارزشهای انقلاب دور شده اند؛ و این جای تأسف و نگرانی دارد.
باید برای نسل دوم و سوم کارهای فرهنگی بسیاری انجام دهیم تا به آنها بگوییم در دهه اول انقلاب چه اتفاقاتی افتاده است. ولی نسل اولیها خودشان به چشم دیده اند و لمس کرده اند که چه اتفاقاتی افتاده است. آنها چرا از این ارزشها فاصله گرفته اند؟
بله. همین امر، تبلیغ برای نسل دوم و سوم را مشکل میکند. چون تبلیغ وقتی کارساز است که در کنارش آن نسل بتواند خود را به عنوان الگو ارائه کند. به هر حال متأسفانه ما از آن ارزشها دور شده ایم. آن موقع اصلا فساد در سطوح مختلف مدیریتی معنی نداشت و گاهی یک مسئول حتی حاضر نبود مبلغی که شرعا و عرفا و قانونا حقش بود را بپذیرد. گاهی بخشی را میپذیرفت و گاهی هم هیچ مبلغی را نمیپذیرفت. مثلا برخی از مسئولین حاضر نبودند حق مأموریت سفرهای خارجی را دریافت کنند.
پیشنهاد شهید رجایی برای نزدیک شدن حقوق دولتمردان به مردم
برای نزدیک شدن درآمد به سطح درآمدهای پایینتر از متوسط، دولت در اولین جلسه خود به پیشنهاد شهید رجایی کاهش حقوق وزیران را تصویب کرد. آن موقع طبق قانون حقوق ماهانه وزیران حدود ۱۴ هزار تومان بود. در آن جلسه شهید رجایی پیشنهاد کرد که حقوقها را به هفت هزار تومان کاهش دهیم. همه موافقت کردند. هفت هزار تومان از حقوق خیلی معاونین و مدیران کل کمتر بود، ولی وزیران پذیرفتند و تصویب شد.
یعنی حقوق معاونین و مدیران کاهش پیدا نکرد و فقط حقوق هیأت دولت کاهش پیدا کرد؟
پیشنهاد شد که حقوق معاونین هم کاهش پیدا کند. من مخالفت کردم و گفتم ما میتوانیم برای خودمان تصمیم بگیریم، ولی نمیتوانیم برای دیگران تصمیم بگیریم؛ درحالی که قانون حقوق آنها را تعیین کرده است. پیشنهاد کردم به آنها بگوییم ما این کار را کرده ایم، داوطلبانه هرکس بخواهد میتواند همین کار را انجام دهد. همین هم تصویب شد. وقتی وزیران در شورای معاونینشان مطرح کردند، معاونین هم اعلام آمادگی کردند که حقوق آنها کاهش پیدا کند. یعنی به آنها تحمیل نشد و خودشان داوطلبانه این کار را انجام دادند.
این امر تحت تأثیر جوّ انقلاب نبود؟
معیارها و جوّ انقلابی این طور اقتضا میکرد. بنابر این میبینیم که با همان حقوق هم سعی میکردند زندگی خود را بچرخانند. هیچ کدام از وزیران ریخت و پاش نداشتند و در بین مردم هم با توجه به جوّ انقلابی مثل حالا نبود که ریخت و پاش یک ارزش تلقی شود. آن موقع ریخت و پاش ضد ارزش بود. بنابر این ساده زیستی در میان مردم، وزیران و مسئولین امری عادی تلقی میشد.
محمد سلامتی
استراتژی امام در مورد وحدت و کلید واژه «همه با هم» که مخصوصا برای رفع چالشها به کار میبردند چقدر تأثیر داشت که مردم و مسئولین آن زمان برای عبور از چالشها همدل شوند؟
تأکید امام در مورد «همه با هم» عمدتا در رابطه با مسائل جنگ و مقابله با دشمن خارجی بود. فرمایش امام را همه میپذیرفتند و همه سعی میکردند در ارتباط با جبهه و جنگ کمک کنند. همکاری مردم با دولت در این زمینه مثال زدنی بود. چون مردم احساس میکردند مسئولین از خودشان هستند و سیاستی را اعمال میکنند که در جهت منافع مردم است.
تدبیر دولت شهید رجایی برای کنترل نقدینگی
باز هم لازم است مثالی بزنم که قبلا اشاره کرده ام. زمانی با توجه به شایعاتی که ضد انقلاب پراکنده بود، مردم بیشتر پولهای خود را از بانکها بیرون کشیده بودند؛ لذا نقدینگی سیستم بانکی کاهش پیدا کرده بود. بانک مرکزی با مجوز شورای عالی بانکها پول چاپ کرد و میخواست آنها را توزیع کند. این موضوع را به مجمع عمومی بانکها آورد تا مجوز توزیع این پولها را از مجمع بگیرد. همه موافق بودند، ولی من مخالفت کردم. پیشنهاد کردم آقای رجایی از مردم بخواهد که پولها را به سیستم بانکی برگردانند. چون اگر این پولها را توزیع کنیم باعث تورم میشود و فشار تورم روی دوش محرومین و مستضعفین است.
اعضای مجمع قبول کردند که این کار انجام شود و اگر افاقه نکرد پولهای چاپ شده توزیع گردد. شهید رجایی مصاحبه کرد و آن مصاحبه تنها در دو نوبت یکی ساعت ۹ شب در اخبار تلویزیون و دیگری ۷ صبح فردا در رادیو پخش شد. ایشان از مردم خواست پول هایشان را به بانکها برگردانند. گفت: شایعاتی که پخش شده نادرست است و ما تضمین میکنیم که پولهای شما مشکلی پیدا نکند. این مصاحبه مؤثر واقع شد و پولهای زیادی از طرف مردم به سیستم بانکی برگشت داده شد. مردم آنقدر پول برگرداندند که بیش از آن چیزی بود که مسئولین بانک مرکزی انتظار داشتند.
اینطور مردم به حرفهای مسئولین احترام میگذاشتند و عمل میکردند. چون مسئولین را از خودشان میدانستند. هر حرف مسئولین را بر اساس حکمتی تلقی میکردند. نمونههای این امر زیاد بود.
در این ۴۰ سال چه اتفاقی افتاده که مثلا در قضیه ارز و یا سکه دولت نمیتواند از این راهکار استفاده کند؟
این مسأله بسیار قابل تأمل است. این در شرایطی است که مثلا اردوغان با توجه به تحریمهای آمریکا به مردم میگوید دلارهای خود را تبدیل به لیر کنید و مردم استقبال میکنند.
یعنی به زبان ساده به آنها میگوید برای تقویت پول ملی دلارهای خود را به دولت بدهید.
بله؛ و حرکتهایی را انجام میدهند که بیش از انتظار اردوغان است. یعنی حرکتهایی که شبیه کارهای مردم در اوایل انقلاب ما است. حالا چهل سال از انقلاب ما میگذرد و اگر دولت چیزی از مردم بخواهد، معلوم نیست که مردم چه عکس العملی نشان دهند. این خیلی قابل تأمل است و مسئولین باید نسبت به این قضیه توجه جدی داشته باشند.
مردم هیچ وقت از انقلاب و مملکتشان دست نمیکشند
چه کسانی تغییر کرده اند؟ مردم یا مسئولین؟
نمیتوان تقصیر را گردن مردم گذاشت. مردم در همه موارد سنگ تمام گذاشته اند. مردم هیچ وقت، در هیچ جامعهای مقصر نیستند. مردم سعی میکنند با ارزیابی عملکرد دولتمردان حرکت خودشان را تنظیم کنند. درست است که مردم به انقلاب اعتقاد دارند و به ایران علاقمند هستند، اما اینکه با انگیزه بسیار قوی و یا با انگیزه کمتر و یا با بی تفاوتی دنبال این قضایا باشند، بستگی به عملکرد مسئولین دارد. مردم هیچ وقت از انقلاب و مملکتشان دست نمیکشند، اما اینکه برای حمایت از کشور و انقلاب در خودشان چه مقدار تحرک به وجود بیاورند، به عملکرد مسئولین بستگی دارد.
ما چند سال است که شاهد بالا رفتن فساد در دستگاههای اداری هستیم. مردم نمیتوانند این را بپذیرند. مردم مسئولین را انتخاب میکنند که جلوی رشوه و فساد را بگیرند. وقتی برخی مسئولین دستشان در کار فساد است چطور میتوانند با انگیزه جلوی فساد را بگیرند؟! آن وقت نتیجه این میشود که از مردم چیزی خواسته میشود و مردم عکس آن عمل میکنند و یا با بی تفاوتی برخورد میکنند. این شیوه کار تأسف برانگیز اصلا با اول انقلاب قابل قیاس نیست.
سیستم اداری ما یک تحول انقلابی نیاز دارد
در بحث وحدت و یا همراهی مردم و مسئولین چه درسی میتوانیم از آن دوران بگیریم؟
ما باید آن دوره را به عنوان الگو تلقی کنیم. اما به همین سادگی نمیتوانیم از آن دوره الگو بگیریم. سیستم اداری ما یک تحول انقلابی نیاز دارد. البته ما آن موقع هم با یک سیستم اداری فلج مواجه بودیم و کارآیی کافی نداشت. مثلا جنگ باعث شده بود که سیستم تولید ما از هم بپاشد. مشکلات بخش تولید زیاد بود. به عنوان مثال به دلیل ایجاد ناهماهنگی و مشکل در تهیه، تولید و توزیع جوجه یک روزه، تولید مرغ کاهش پیدا کرده بود و در این قسمت با مشکل جدی روبرو بودیم. سیستم اداری توان جمع و جور کردن این مشکل را نداشت. برای حل مسأله ما «ستاد تهیه و توزیع جوجه یک روزه» را تشکیل دادیم. چون اصل مسأله به تهیه و توزیع جوجه یک روزه بر میگشت. یعنی هم در ارتباط با وادرات و هم در ارتباط با تولید و هم درمورد توزیع درست و به موقع آن، مشکل داشتیم. با فعالیت ستاد مذکور، به سرعت کارها به سامان رسید. فقط چهار نفر عضو این ستاد بودند.
این چهار نفر چه کسانی بودند؟
از کارکنان وزارت کشاورزی بودند.
یعنی از مسئولین هیأت دولت و یا نمایندگان مجلس نبودند؟
خیر؛ فقط از کارکنان وزارت کشاورزی بودند و واقعا شبانه روز کار میکردند و مسأله را حل کردند. یعنی با سامان دادن به تهیه، توزیع و کنترل تولید جوجه یک روزه طوری شد که در همان شرایط جنگی ما از واردکننده جوجه یک روزه به مرحله صادرات رسیدیم.
گاهی در شرایط خاص، سیستم اداری فشل یا فاسد است و جوابگو نیست و باید یک حرکت انقلابی و جدید انجام شود. مثلا الآن واحدهای تولیدی زیادی داریم که یا با درصد کمی از ظرفیت کار میکنند و یا تعطیل شده اند. این سیستم اداری اقتضا نمیکند که آنها راه بیافتند. اکنون هرکس بخواهد یک واحد تولیدی راه اندازی کند آنقدر گرفتار بوروکراسی اداری میشود که مأیوس شده و پیگیری این کار را کنار میگذارد و سرمایه خود را به کارهای غیر تولیدی مثل خرید سکه، ارز، ملک و بعضا به خارج از کشور میبرد.
وقتی که وضع تولید خراب است و در کوتاه مدت نمیتوان بروکراسی را اصلاح کرد؛ باید این بوروکراسی را دور زد. البته برای حمایت از تولید کارهای دیگری نیز لازم است صورت گیرد. مثلا برای تشویق به تولید باید مشوق مالیاتی در نظر گرفت و برخی واحدهای تولیدی را یا برای مدتی از مالیات معاف کرد و یا تخفیفی برایشان قائل شد؛ همان کاری که در بسیاری از کشورها برای تشویق تولید انجام میدهند.
در این صورت درآمدهای دولت پایین نمیآید؟
خیر؛ نه تنها درآمد دولت پایین نمیآید بلکه، چون تولید بالا میرود درآمد دولت هم بالا میرود. شما این را در نظر داشته باشید که یک واحد تولیدی وقتی بخوابد هیچ مالیاتی نمیدهد. با بالا رفتن حجم تولید و یا تعداد واحدهای تولیدی مالیات هم بالا میرود. یعنی باید طوری مالیات را تنظیم کرد که تولید بالا برود.
البته در تولید شاخصههای دیگری مثل تأمین بازار فروش و یا فرهنگ سازی مصرف کالای داخلی هم باید مورد نظر قرار بگیرد. در کنار مالیات باید این مسائل و خیلی مسائل دیگر باید حل شود.
بله؛ در حمایت از تولید باید بسته کاملی را در نظر گرفت که یکی از آنها مالیات است. اضلاع دیگر بوروکراسی، نقدینگی و بازاریابی است. مثلا سفارتخانههای ما باید در کشورهای مختلف برای کالاهای ایرانی بازاریابی کنند. همچنین باید در داخل فرهنگ سازی شود. صدا و سیما و رسانههای دیگر باید فرهنگ سازی کنند و مردم را به مصرف تولیدات داخلی سوق دهند.
دولت شهید رجایی چطور بوروکراسی را دور میزد؟
صحبت ما در مورد اوایل انقلاب و تفاوت آن با امروز بود. آن موقع ما برای دور زدن بوروکراسی ستاد درست میکردیم. دهه شصت مردم عمدتا کالاهایی که در داخل تولید میشد را میخواستند و کمتر دنبال کالاهای لوکس خارجی بودند. الآن هم میتوانیم برای حل برخی مسائل حاد، این ستادها را درست کنیم. اما زحمت آن بیشتر است. چون به دلیل برخی رفتارهای مسئولین، تفکر حاکم بر کار اجرایی از تفکر حاکم در اوایل انقلاب دور شده است.
آن رفتارهای مسئولین چیست؟
یکی این که آن جوّ معنوی ناشی از رفتار مسئولین در دهه شست، به دلایل مختلف جای خود را به یک فضای مادی داده است؛ لذا در مواردی به جای به کارگیری افراد کاردان، شایسته و متعهد، عمدتا، به کارگیری اقوام، خویشان و دوستان ناوارد داده است.
در مورد اقوام و خویشان، اخیرا پویش «فرزندت کجاست» راه افتاد و مسئولین جواب این سؤال را دادند.
البته این خودش مایه تأسف است که کار به جایی رسیده که مسئولین باید درخصوص این مسائل پاسخ دهند؛ آن هم پاسخهایی که برای جامعه قابل پذیرش نیست.
یعنی آنقدر فساد وجود داشته و رانت و سوء استفاده انجام شده که همه مسئولین زیر سؤال قرار گرفته اند و ناگزیر هستند که به این پرسشها پاسخ دهند. به نظر من با این چیزها مسائل ما قابل حل نیست.
مبارزه جدی با فساد و رانت اعتمادسازی را به دنبال میآورد
یعنی نمیتواند بین مردم اعتمادسازی کند؟
فقط در صورتی که یک مبارزه جدی، محکم و قاطع با فساد و رانت انجام شود، اعتماد سازی را به دنبال میآورد. پولهایی که سوء استفاده شده، هرچند دست به دست شده باشد، باید به خزانه برگردانده شود. فرهنگ سازی شود و کسانی که سوء استفاده کرده اند باید کنار بروند و مجازات شوند. یعنی باید یک برخورد انقلابی و در ضمن یک کار فرهنگی انجام شود تا آثار سوء این مشکلات برطرف شود.
دولت و کل حاکمیت باید برنامه جامعی را برای حل معضل بی اعتمادی طراحی کنند
از ابتدای آغاز به کار دولت یازدهم تعداد زیادی از حامیان دولت روی ضعیف بودن تیم اطلاع رسانی دولت تأکید داشتند. الآن که حدود پنج سال از دولت آقای روحانی میگذرد خود دولت به اینجا رسیده که باید فعالیت هایش را برای مردم شفاف سازی کند. به نظر میرسد سفرهای استانی وزیران دولت هم با همین هدف انجام میگیرد. آیا این اقدامات و شفاف سازی فعالیتهای دولت میتواند گام اول باشد؟
درست است که دولت کارهای خوبی انجام داده است که در مورد آنها اطلاع رسانی درستی صورت نپذیرفته است؛ لذا هرکدام از این اقدامات میتواند گوشهای از کار را بهتر توضیح دهد. اما این کارها نمیتواند به طور کامل در مورد بی اعتمادی اثرگذار باشد. دولت و حتی کل حاکمیت باید برنامه جامعی را برای حل معضل بی اعتمادی طراحی کنند. باید ببینند که چرا انقلاب به یک سری ارزشهایی که به آنها باور داشت نرسیده است؛ و حتی در مواردی دارد ضد آن را تجربه میکند. اینکه برای یک کار بزرگ یک گام کوچک برداشته شود، این گام کوچک نقش اساسی را ایفا نمیکند.
برای جامعه به این بزرگی و برای مردم به این خوبی باید خیلی فداکاری کرد و گامهای بلند برداشت و گامهای بلند هم بدون برنامه جامع امکان پذیر نیست. به نظر من کل حاکمیت باید یک برنامه جامع را طراحی و عمل کند.
برخورد با مفاسد اقتصادی مردم را امیدوار میکند
این برنامه جامع چقدر میتواند به تقویت امید مردم نسبت به سیاسیون و آینده کشور کمک کند؟
اگر با هرکدام از مفاسد اقتصادی و حرکتهایی که مخل کار مفید برای جامعه بوده برخورد شود مردم را امیدوار میکند. مردم به کشور و انقلاب علاقمند هستند، ولی نمیتوانند فساد و ناکارآمدی را تحمل کنند. در نتیجه اگر جلوی هرکدام از مفاسد گرفته شود احساس میکنند که نظام میخواهد کارها درست شود و یا به مسیر اصلاح هدایت شود. مردم همین را میخواهند و چیز دیگری نمیخواهند. میخواهند که دستاوردهای آنها از بین نرود و عدهای نیایند و دستاورد آنها را به جیب خودشان بریزند. مردم میخواهند مطمئن باشند که با سوء استفاده کنندگان برخورد میشود. قطعا وقتی که برخورد شود مردم راضی و امیدوار میشوند و تحرکشان برای همکاری با مسئولین بیشتر میشود.
اگر آقای هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت نمیشد و رئیس جمهور میشد بهتر میتوانست کارها را درست کند
به نظر میرسد یکی از آسیبهایی که میتواند اصلاح طلبان را دچار مشکل کند «مقبولیت» است. به اذعان برخی کارشناسان و سیاسیون، اتفاقا جناح اصلاح طلب بعد از موفقیتهایی که در انتخاباتهای اخیر داشته گرفتار این آسیب شده و به نظر این کارشناسان اعتماد عمومی نسبت به اصلاح طلبان در حال خدشه است. شما چقدر با این موضوع موافق هستید؟
این درست است که عملکرد دولت، فراکسیون امید در مجلس شورای اسلامی و به خصوص شورای شهر به حساب اصلاح طلبان گذاشته میشود. اما در مورد دولت برای مردم قابل درک است که کاندیدای اصلی اصلاح طلبان آقای هاشمی رفسنجانی بود. ما معتقدیم اگر آقای هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت نمیشد و رئیس جمهور میشد بهتر میتوانست کارها را درست کند.
وقتی آیت الله هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شد اصلاح طلبان با توجه به اینکه میخواستند با ایشان وحدت نظر و وحدت عمل داشته باشند آقای روحانی را تأیید و حمایت کردند.
سال ۹۶ ما آقای هاشمی را نداشتیم.
معمولا رؤسای جمهور در دو دوره میتوانند بیلان نهایی کار خود را ارائه کنند؛ لذا به آقای روحانی هم باید این فرصت داده میشد تا بیلان نهایی کار خود را ارائه کند. در سال ۹۶ هم با توجه به اینکه انتظار میرفت آقای روحانی در چهار سال دوم بهتر عمل کند اصلاح طلبان از آقای روحانی حمایت کردند.
عملکرد دولت باعث میشود که مردم نسبت به اصلاح طلبان هم نظر سابق را نداشته باشند
حمایت آنها از دولت باعث فاصله گرفتن از مردم نشد؟
ما انتظار داشتیم که آقای روحانی بهتر عمل کند، ولی متأسفانه این انتظار تا حالا برآورده نشده و در دولت دوازدهم عملکرد مناسبی را ارائه نکرد. مردم هم از این عملکرد مأیوس شدند. عملکرد دولت باعث میشود که مردم نسبت به اصلاح طلبان هم آن نظر سابق را نداشته باشند. این را نمیشود رد کرد.
ولی با توجه به اینکه مردم به مسائل مسلط هستند، معذوریت اصلاح طلبان را درک میکنند و میدانند که اصلاح طلبان نمیتوانستند کاندیداهای اختصاصی خودشان را مطرح کنند. بنابر این، ناچار شدند از اصولگرایان میانه رو کسی که به اصلاح طلبان نزدیکتر است را تأیید کنند.
روحانی اصلاح طلب نیست، اما گرایش به اصلاح طلبی دارد
یعنی شما هم قبول دارید آقای روحانی اصلاح طلب نیست؟
آقای روحانی اصولگرای معتدل است و خود ایشان هم همین را مطرح کرده است. یعنی اصلاح طلب نیست، اما گرایش به اصلاح طلبی دارد. معمولا اصولگرایان معتدل به سمت اصلاح طلبان گرایش دارند. هرقدر اعتدالیتر باشند همان قدر به اصلاح طلبان نزدیکتر هستند. هیچ وقت هیچ کس نگفته که آقای روحانی اصلاح طلب است و ما هم به عنوان اصلاح طلب او را کاندیدا نکردیم و به عنوان یک اصولگرای معتدل از او حمایت کردیم.
چرا با علم به اینکه آقای روحانی اصولگرا است اصلاح طلبان تمام قد از او حمایت کردند و اتفاقا اصولگرایان با او رقابت داشتند و سعی کردند که او را شکست دهند؟
همانطور که قبلا گفتم، سال ۹۲ ما میخواستیم با آقای هاشمی رفسنجانی هماهنگ باشیم و کاندیدای آقای هاشمی رفسنجانی آقای روحانی بود. کاندیدای اصلاح طلبان آقای عارف بود. پیش بینی میشد هیچ کدام از اینها بدون پشتیبانی طرفین حامی رأی نمیآورد. نظر بر این بود که هرکدام از این کاندیداها اگر پشتیبانی آقای هاشمی را در کنار حمایت اصلاح طلبان داشته باشد رأی میآورد. بنابر این، چون ما میخواستیم کسی را وارد میدان کنیم که رأی بیاورد ناچار بودیم با آقای هاشمی رفسنجانی ائتلاف کنیم. آن موقع برای اینکه مسأله حل شود مکانیزمی پیشنهاد شد. مکانیزم این بود که نظرسنجی شود و هرکدام از آقایان عارف و روحانی که در نظرسنجی رأی بیشتری داشت کاندیدای مشترک باشد. بر این اساس در سال ۹۲ آقای روحانی کاندیدای ما شد.
روحانی در مورد برجام کاری را انجام داد که بعید بود از هیچ دولتی ساخته باشد
آقای روحانی در دولت یازدهم یک سری کارهای خوب انجام داد. آقای روحانی در مورد مسأله برجام کاری را انجام داد که بعید بود از هیچ دولتی ساخته باشد؛ لذا در این زمینه خوب عمل کرد. اوایل کار در ارتباط با مسائل اقتصادی جوّ آرام و خوبی را به وجود آورد. با کشورهای مختلف دنیا نیز ارتباط خیلی خوبی برقرار کرد. اما در عرصه اقتصادی داخل ضعف داشت. بنا را بر این نگذاشت که بهره برداری از ظرفیتهای داخلی را در اولویت قرار دهد. امیدوار بودیم که در دولت بعدی این مشکل حل شود.
درست است که آقای روحانی ضعیف عمل کرده، اما اصلاح طلبان از حمایت ایشان ناراضی نیستند. باید از ایشان حمایت کنند و الآن هم تمام همّشان این است که به ایشان کمک کنند. اما ضعف مدیریت، که خود ایشان هم اذعان دارد، در دولت هست. انتظار ما این است که وقتی خودش هم به این موضوع معترف است، سریع دست به کار شود و تغییراتی در کابینه به وجود بیاورد تا بتواند از پس معضلات بهتر بربیاید.
روحانی باید تیم اقتصادی را کاملا عوض کند
تغییری که الآن آقای روحانی میتواند در دولت به وجود بیاورد چیست؟
باید تیم اقتصادی را کاملا عوض کند. باید تیم اقتصادی را طوری چینش کند که ترکیب جدید این بینش را داشته باشد که ما فعلا باید به ظرفیتهای داخلی متکی باشیم و امکانات داخلی را به حرکت در بیاوریم. البته از امکانات خارجی غافل نشویم، ولی باید محور، حداکثر استفاده از ظرفیتهای داخلی باشد. این تیم باید هماهنگ و یک صدا باشد.
بسیاری از منتقدین دولت یازدهم معتقد بودند که دولت از ظرفیتهای داخلی غافل شده است. در صحبتهای شما هم به این امر اشاره شد؛ و شما امید داشتید که دولت دوازدهم این قضیه را حل کند. با مشکلاتی که برای برجام به وجود آمد به نظر میرسد که دولت دوازدهم هر دو طرف را از دست داد. اگر آقای روحانی نتواند از این مشکلات عبور کند شکست اصلاح طلبان به حساب نمیآید؟ بهای حمایت از آقای روحانی را در انتخابات ۱۴۰۰ نمیپردازند و یا صدمه شکست آقای روحانی به اصلاح طلبان نمیخورد؟
به نظر من اگر حداقل، دولت به نکاتی که قبلا اشاره شد توجه و عمل کند، بیشتر مسائل حل میشود و از مشکلات عبور خواهد کرد. البته در این مقطع اگر خدای ناکرده آقای روحانی با شکست مواجه شود ممکن است خودش مقصر به حساب نیاید. در سطح بین الملل انگشت اشاره به سمت آمریکا خواهد بود. چون آمریکا قراردادی که خودش پرچمدار آن بوده و همه کشورهای اروپایی را با خودش همراه کرده و حتی چین و روسیه را هم به دنبال خودش کشیده و در شورای امنیت به تصویب رسانده را نقض کرده است. اما ایران آنچه در شورای امنیت تصویب شده را انجام داده و بیش از این موظف نبوده کاری انجام دهد.
ضعف مدیریتی دولت دامن اصلاح طلبان را هم خواهد گرفت
بنابر این در سطح بین الملل، چون ایران به تعهداتش عمل کرده وجهه اش بر سر جای خود باقی است؛ لذا اگر الآن مشکلی پیش بیاید مقصر اصلی آمریکا است و مشکل داخلی نیست. ممکن است ما در داخل ضعف مدیریت داشته باشیم، ولی الآن انگشت اشاره به سمت آمریکا است. ولی به موازات این امر، ضعف مدیریتی که موجب شده تا خروج آمریکا از برجام خود را شدیدتر در اقتصاد ایران نشان دهد، دامن اصلاح طلبان را هم خواهد گرفت.
شاید بتوان مسائل بین المللی را این طور تفسیر کرد، اما به نظر نمیرسد که مسائل داخلی کشور ما هیچ ربطی به ترامپ و آمریکا داشته باشد.
گرچه اعمال مدیریت درست، حرف اول را میزند؛ اما، چون در عصر حاضر به دلیل مراودات گسترده، اقتصاد کشورها با درجات مختلف به هم وابسته اند، وقتی آمریکا که کشوری قدرتمند به لحاظ اقتصادی است کشور دیگری را تحریم میکند، روی اقتصاد آن کشور تأثیر میگذارد. به همین علت میبینیم که وقتی آمریکا ترکیه را حتی در حد محدود تحریم میکند، در طول چند روز حدود ۲۵ درصد ارزش لیر ترکیه کاهش پیدا میکند. در صورتی که ترکیه اقتصادش قوی است، با آمریکا رابطه خوبی دارد، عضو ناتو است و آمریکا در ترکیه پایگاه نظامی دارد. ولی وقتی آمریکا یک برخورد کوچک با او میکند این قدر روی اقتصاد آنها اثر میگذارد.
البته آمریکا با ناتو هم مشکل دارد.
بله؛ در آمریکا دیوانهای بر سر کار است که خودش را با کل دنیا درگیر کرده است. اعضای ناتو قسم خورده اند که با هم هماهنگ باشند. ولی ترامپ با ناتو درگیر است. او نه فقط با ناتو بلکه با اروپا، چین، روسیه، کشورهای آمریکای لاتین، ایران و برخی دیگر از کشورها درگیر است. ترامپ فقط با اسراییل و لابی صهیونیستی رابطه مستحکمی دارد.
تا جایی که من به خاطر میآورم کارهایی که ترامپ در مورد برجام، مهاجرین و سایر موارد انجام میدهد قولهایی است که در انتخابات به مردم آمریکا داده است. من نمیخواهم آقای روحانی را با ترامپ مقایسه کنم، ولی بسیاری از وعدههای آقای روحانی در انتخابات ۹۶ بر زمین مانده است!
اولا ترامپ به همه قولهای خود به خصوص به مهمترین هایش عمل نکرده است. او قول داده بود نیروهای آمریکایی را از سوریه بیرون ببرد. گفته بود دیگر در خاورمیانه دخالت نخواهد کرد. قول داده بود که نیروهای نظامی آمریکا را از شرق دور فرا خواهد خواند. گفته بود بودجه دفاعی کشورش را کاهش میدهد. گفته بود تمام همّ و غمّ خود را صرف زیرساختهای کشورش میکند. و...، اما به هیچ کدام این وعدهها عمل نکرده است. ترامپ از جوّی که در جامعه آمریکا در آستانه انتخابات وجود داشت توانست سوء استفاده کند و یک سری قولهایی بدهد. اما اینکه امروز یک حرف میزند و فردا حرف دیگری، نشان دهنده بی پایه بودن قول هایش میباشد. ولی طبیعتا راحتترین و سادهترین قولها را پی میگیرد، تا بگویند به قولش وفادار است.
به هر حال ما به آنها کاری نداریم. ولی مشکلی که آنها برای ما ایجاد کرده اند مشکل کوچکی نیست. آمریکا دارد اقتصاد کشورهای مختلف را به هم میریزد. اقتصاد چین، روسیه، اروپا و ترکیه را به هم ریخته است و دوست دارد اقتصاد ایران را بیش از جاهای دیگر به هم بریزد و، چون به لحاظ اقتصادی قدرتش بالا است به راحتی میتواند به اقتصاد ایران هم لطمه بزند. بنابر این ما باید کاری کنیم که در مقابل حرکت آمریکا بتوانیم مقاومت کنیم.
من قبول دارم که آقای روحانی مدیرانی را انتخاب نکرده که به خوبی از پس این مهم و انجام وعده هایش بر آیند. بنابر این باید مدیران توانمندی جایگزین کند و خودش نیز بیشتر مایه بگذارد. آقای روحانی در دولت اول از خودش کم مایه گذاشت. در این دولت و این شرایط انتظار هست که بیشتر مایه بگذارد.
مقصر تنهایی روحانی
برخی میگفتند آقای روحانی تنها است و انتقادی هم که به تیم اطلاع رسانی دولت داشتند در همین زمینه بود.
مقصر تنهایی هم خود آقای روحانی است. میتواند تنها نباشد. بارها و بارها از تیم اطلاع رسانی دولت انتقاد شده است. البته تیم اطلاع رسانی باید قوی شود و برای این کار ترکیبش باید تغییر کند. باید قوی باشد و خوب کار کند، اما این برای بالا بردن راندمان کاری دولت کافی نیست. رئیس جمهور باید خودش بهتر کابینه را مدیریت کند و از اعضای کابینه حساب و کتاب بکشد و آنها را به تحرک وادار کند.
آقای روحانی به یک سری قولهایی که داده وفا نکرده، اما به یک سری قولها وفا کرده است. مثلا به آزادی بیان معتقد بوده و از آن حمایت کرده است. در سیاست خارجی دنبال ارتباط با همه کشورها بوده است. در بعضی از مسائل سیاسی خوب عمل کرده، ولی در مسائل اقتصادی کمیتش میلنگد.
اصلاح طلبان پشت روحانی را خالی نمیکنند
بالأخره اصلاح طلبان مسئولیت قضیه را بر عهده میگیرند؟
اصلاح طلبان، چون از روحانی حمایت کرده و میکنند و کاندیدای آنها بوده، پشتش را خالی نمیکنند و به همان نسبت مسئولیت میپذیرند. به همین علت هم مسئولانه و دلسوزانه از عملکرد دولت انتقاد و راه حل ارائه میکنند.
اگر حتی باعث شود که در سال ۱۴۰۰ هزینه این حمایت را بپردازند باز هم حمایت میکنند؟
اصلاح طلبان مردانه حمایت میکنند و اگرلازم باشد هزینه میپردازند. جوانمردی نیست که کسی را معرفی و بعد پشتش را خالی کنند. درست است که در عرصه سیاسی بعضی گروهها زیر پای همدیگر را خالی میکنند، ولی اصلاح طلبان عمدتا چنین نمیکنند.
برخی از اصولگرایان منافع جناحی خود را به مصالح ملی ترجیح میدهند
اصلاح طلبان با علم به اینکه آقای روحانی یک اصولگرا است از ایشان حمایت کردند و پای این حمایت ایستاده اند. اما اصولگرایان نه تنها از ایشان حمایت نکردند بلکه طوری از او انتقاد میکنند که حتی بعضی وقتها بهانه دست دشمنان کشور ما میدهند.
بله. متأسفانه با چنین رویکردی از طرف برخی از اصولگرایان مواجهیم. آنها منافع جناحی خود را به مصالح ملی ترجیح میدهند.
محمد سلامتی
شاید یکی از دلایلی که اصلاح طلبان به اصلاح اصلاحات فکر میکنند عملکرد آنها در انتخابات ریاست جمهوری باشد.
نه؛ اصلاحات در مورد این مسأله ناگزیر از اصلاح نیست.
اصلا شما اصلاح اصلاحات را قبول دارید؟
باید تعریفی از اصلاحات داشته باشیم و بعد ببینیم به اصلاح نیاز دارد یا خیر. البته هر پدیده، تفکر یا دیدگاهی در جریان مسائل سیاسی و در پروسه زمانی باید خودش را اصلاح کند. اصلاحات به این معنا است که تمام کارهای کشور در راستا و چهارچوب قانون اساسی صورت بگیرد. اصلاحات از زمانی مطرح شد که ما با نوعی انسداد سیاسی و مشکلات اقتصادی روبرو بودیم که با آنچه در قانون اساسی بود فاصله زیادی داشت. در واقع کار از مسیر قانون اساسی منحرف شده بود. ماهیت اصلاحات این بود که کار به مسیر اصلی قانون اساسی برگردد. همواره این رویکرد مدنظر اصلاح طلبان بوده است.
از انتخابات سال ۷۶ تاکنون حدود ۲۱ سال گذشته است. به نظر شما در همین یک زمینه بازگشت به قانون اساسی موفق بوده اید؟
در دوره آقای خاتمی تمام تلاش این بود که کار در زمینههای اقتصادی و سیاسی در مسیر اصلی قرار بگیرد. توسعه سیاسی محور اصلی کار دولت ایشان بود و در مسائل اقتصادی هم طوری عمل شد که ما آن موقع بیشترین رشد و توسعه اقتصادی را داشتیم. البته در این خصوص به طبقه محروم کمتر توجه شد.
در زمان احمدی نژاد همه چیز دگرگون شد؛ هم انسداد سیاسی به وجود آمد و هم مشکلات اقتصادی بیشتر شد.
آقای روحانی برنامهای را تنظیم کرد که شبیه برنامه اصلاح طلبان بود. یعنی هم توسعه سیاسی و هم توسعه اقتصادی را در برنامه داشت. از حق نمیتوان گذشت. آقای روحانی بعد از احمدی نژاد در زمینه توسعه سیاسی در داخل خوب عمل کرد. شما الآن را با دوره احمدی نژاد مقایسه کنید؛ خواهید دید که تفاوت بسیار زیاد است. در عرصه سیاست خارجی ارتباطات با کشورها گستردهتر و منطقیتر شده است.
اصلاحات در دولت آقای روحانی هم در زمینه سیاست داخلی و هم سیاست خارجی جای خودش را باز کرد. در زمینه مسائل اقتصادی هم گذشته از ضعف مدیریت، تا مقطعی مسیر نسبتا درستی در پیش گرفته شد. یعنی ما در دولت اول آقای روحانی شاهد بودیم که جوّ اقتصادی آرام و خوبی حاکم است؛ درست بر خلاف دوره احمدی نژاد که جوّ اقتصادی نامتعادلی بود. مگر یادتان رفته که هر لحظه قیمت اجناس عوض میشد؟!
الآن هم همین است.
الآن که داریم چنین وضعی را تجربه میکنیم به خاطر یک حرکت خارجی است؛ قبل از این که این مسائل نبود.
اصلاح اصلاحات یعنی باید در تاکتیکها دقت بیشتری شود
بنابر این اصلاحات جای خودش را باز کرده و موفق بوده و اصلاحات چیزی نیست که بگوییم کارآیی ندارد. اصلاحات باز هم کارآیی دارد. ممکن است در حرکتها و تاکتیکها اصلاحاتی نیاز باشد. آن اصلاحات هم در مقاطع خاص باید انجام شود. مثلا در انتخابات سال ۹۴ اصلاحات حرکتهایی انجام داد که در انتها مشکلاتی برای آن به وجود آمد.
اصلاح اصلاحات یعنی باید در تاکتیک ها، نه در اصول، دقت بیشتری شود که وقتی یک کار اصلاحی انجام میدهیم در انتها با بن بست روبرو نشویم. به نظر من تعریف اصلاح اصلاحات این است.
یعنی روی اصول اصلاح طلبی بمانیم و تاکتیکها را اصلاح کنیم؟
بله.
نباید عملکرد دولت آقای روحانی را تابلو عملکرد اصلاح طلبان تلقی کرد
شما تأکید دارید که اصلاحات موفق بوده است. ولی به نوعی تابلوی عملکرد اصلاحات در مقطع فعلی دولت آقای روحانی است. الآن لااقل در بحث اقتصادی دولت آقای روحانی با چالش جدی روبرو است.
نباید عملکرد دولت آقای روحانی را تابلو عملکرد اصلاح طلبان تلقی کرد. درست است که برنامه دولت آقای روحانی یک برنامه اصلاح طلبانه است، اما اکثریت اعضای دولت اصلاح طلب نیستند. خود آقای روحانی هم اصولگرای معتدل است. اگر دولت آقای روحانی در مورد مسائل اقتصادی با چالش جدی روبرو است به دلیل ضعف مدیریت، ناهماهنگی و عدول از برنامه است. البته برخی کارشکنیها و تحریمها را هم باید به این فهرست اضافه کرد.
برخی از کارشناسان سیاسی معتقدند که اصلاح طلبان به خاطر حمایت قاطع از دولت ممکن است پشتوانه مردمی خود را از دست بدهند. ضمن اینکه نظرتان را در مورد این میگویید، بفرمایید اصلاح طلبان چه چیزی را فراموش کرده اند که الآن به فکر اصلاح اصلاحات افتاده اند؟
این درست است که عملکرد ضعیف دولت باعث کاهش پشتوانه مردمی اصلاح طلبان میشود. اما دو نکته را باید توجه کرد؛ یکی اینکه اصلاح طلبان اخلاقا باید از آقای روحانی حمایت کنند، چون کاندیدای آنها بوده است؛ لذا اگرحمایت نکنند، فرصت طلبانه و یا ناجوانمردانه تلقی خواهد شد. دیگر اینکه مردم درک درستی از واقعیتها دارند. آنها هم به محدودیتها و هم معذوریتهای اصلاح طلبان واقف هستند؛ لذا کاهش پشتوانه مردمی اصلاح طلبان زیاد نخواهد بود. اما اینکه عدهای موضوع اصلاح اصلاحات را مطرح میکنند، باید اشکالات آن را در شرایط حاکم مشخص کنند.
اگر مردم هم از اصولگرایان و هم از اصلاح طلبان ناامید شوند چه اتفاقی رخ میدهد؟
این به طور جدی نگران کننده است، چون غیر از این دو جناح فراگیر جناحی وجود ندارد. ناامیدی از این دو جناح ممکن است به معنی ناکارآمدی نظام تلقی شود. در این حال حضور در انتخابات توسط آحاد مردم که تا به حال جزو افتخارات جامعه ما محسوب میشود، ممکن است خدشه دار شود.
بهترین موقع برداشته شدن حصر و محدودیتهای خاتمی
آقای جهانگیری در یکی از سخنرانیهای خود گفت که شخصیتهای نمادین نظام به زودی دور هم جمع میشوند. به نظر شما تحقق این وعده چقدر میتواند مردم را نسبت به آینده کشور امیدوار کند؟
من نمیدانم منظور آقای جهانگیری چه بوده و چه اخباری داشته اند. ولی معتقدم اکنون بهترین موقع است که حصر و محدودیتهای آقای خاتمی برطرف شود. اگر این کارها انجام شود جامعه ما پتانسیل و ظرفیت بسیار بالایی پیدا خواهد کرد که میتواند بسیار کارساز باشد. اکنون که در فشار تحریم اقتصادی هستیم و تا چند ماه دیگر این فشارها افزایش پیدا خواهد کرد، بهترین موقع این کار است. اگر این زمان بگذرد رفع حصر و محدودیت ها، اثر مقاومتی خود را از دست میدهد. این کار در شرایط فعلی جواب دندان شکنی به تحریمها است، چون روحیه جدیدی در جامعه دمیده میشود.
آقای خاتمی ۱۵ راهکار برای حل مشکلات کشور بیان کردند. نظر شما در مورد این راهکارها چیست؟
آقای خاتمی به این اشاره کرده که دولت باید با برنامه و مدیریت قوی کار را پیگیری کند و از حالت انفعالی خارج شود. ما در جامعه دیگر نباید خودی و غیرخودی داشته باشیم. باید همه دست به دست هم دهیم و از ظرفیتهای همه نیروها استفاده شود. هر کدام از کسانی که در کشور کار کرده اند ظرفیتهای خاصی دارند که در جاهای مختلف میشود استفاده کرد.
یعنی به طور کلی ما باید دنبال این باشیم که حالت تقابلی که ممکن است در داخل وجود داشته باشد را از بین ببریم و روی وحدت تأکید داشته باشیم. از طریق این وحدت بسیاری از مسائل ما قابل حل است. یعنی خود آن ظرفیت میتواند در جهت حل مسائل اقتصادی و مسائل سیاست داخلی و خارجی کارساز باشد.
در اوایل انقلاب ما تجربه این کار را پیدا کردیم. وقتی که مسأله مرصاد پیش آمد من نماینده مجلس بودم. ما از لحاظ خط و ربط سیاسی در مقابل شخصیتهای جناح مقابل بودیم. اما به محض اینکه مسأله مرصاد پیش آمد اختلافات را کنار گذاشتیم و سعی کردیم که جبهه جنگ را تقویت کنیم. با کمک دولت، مجلس، بسیج و نیروهای مردمی توانستیم وحدتی به وجود بیاوریم که پشت جبهه و خود جبهه را تقویت کند و واقعا این کار نمونه بود.
احیای آن وحدت چه تأثیری در فضای فعلی سیاسی و اجتماعی کشور ما میتواند داشته باشد؟
احیای آن وحدت میتواند فضای سیاسی و اجتماعی را با نشاط، فعال و مقاوم سازد.