روحانی بعد از ریاست جمهوری/ سرنوشت کدام رئیس جمهور در انتظار روحانی است؟
رویداد۲۴ میثم سعادت: حسن روحانی پس از هشت سال ریاست جمهوری پرفراز و نشیب و تلخ و شیرین، در آستانه ترک پاستور است. سناریوهای متعددی درباره آینده حسن روحانی پس از ریاست جمهوری مطرح است. حسن روحانی گوشه نشینی را انتخاب میکند یا همانند سلفش همچنان تلاش میکند در مقابل دوربین بماند؟
شب گذشته حسن روحانی در آخرین گفتگوی تلویزیونی به مجری صدا و سیما گفت: «من از مبارزات سال ۴۱ به عنوان یک سرباز کنار انقلاب بودم و تا به امروز، کار اصلی من فرهنگی بوده در حالیکه از نظر کاری جنبه امنیتی میچربد. خودم دنبال کار علمی بوده و هستم. از فردا کار علمی و فرهنگی خواهم کرد و از فردا سمت خاصی نخواهم داشت.»
بیشتر بخوانید:همه چیز درباره ۱۲ دوره تنفیذ ریاست جمهوری در ایران
هشت سال پیش که حسن روحانی، با حمایت خاتمی و هاشمی و آرای اهل سنت و جنبش سبزی، به صندلی ریاست جمهوری رسید، سعی کرد فاصله خود را با اصلاح طلبان حفظ کند. بعضی وزارتخانهها مثل جهاد کشاورزی و نیرو را به نیروهای اصلاح طلب سپرد، اما سعی داشت از این نیروها در جایی استفاده کند که برای سایر ارکان قدرت، حساسیت زا نباشد.
دو سال بعد که زمان انتخابات خبرگان فرا رسید و لیست هاشمی در تهران به پیروزی چشمگیری دست پیدا کرد، این زمزمه در میان اهل سیاست پیچید که حسن روحانی برای آینده خود برنامه دیگری دارد. گمانه زنیهایی که البته عمر زیادی نداشت.
سرنوشت کدام رئیس جمهور در انتظار روحانی است؟
حالا حسن روحانی به آخرین ساعات ریاست جمهوری خود رسیده است. پیش از این، روسای جمهوری که هشت سال در صندلی ریاست جمهوری نشستند، سرنوشتهای متفاوتی پیدا کردند.
بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران پس از انقلاب بود در سال ۵۸ بود که عمر ریاست جمهوریاش کوتاه بود. وی علاوه بر ریاست جمهوری سمت فرماندهی کل قوا و ریاست شورای انقلاب را نیز بر عهده داشت. در تیر ماه سال ۵۹ حکم عدم کفایت بنی صدر با رای مثبت ۱۷۷ نماینده مجلس صادر شد و وی از این سمت برکنار و عزل شد.
دومین رئیس جمهور ایران نیز تنها ۲۸ روز در این سمت حضور داشت. محمد علی رجایی که پیشتر به عنوان نخست وزیر در کابینه بنی صدر حضور داشت، وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۰ شرکت و با بیش از ۱۲ میلیون رای پیروز شد، اما عمر ریاست جمهوری وی در شهریور ماه به پایان رسید و در اثر انفجار تروریستی دفتر نخست وزیری به شهادت رسید.
آیتالله خامنهای، سومین رئیس جمهور ایران بود که در مهر سال ۶۰ با رای بالای مردم انتخاب شد. هشت سال بعد، در پی درگذشت امام خمینی و با تصمیم مجلس خبرگان به ریاست هاشمی رفسنجانی، آیت الله خامنهای به عنوان رهبر انقلاب انتخاب شد.
مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی هم پس از پایان هشت سال ریاست جمهوری به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام رسید. ارتباط خوب هاشمی با رهبری و کاریزمای شخصی او باعث شد مجمع تشخیص از یک نهاد تشریفاتی، تبدیل به نهادی اثرگذار در سیاست ایران شود. (جایگاهی که هاشمی شاهرودی و آملی لاریجانی نتوانستند آن را حفظ یا احیا کنند و حالا دوباره به وضعیت قبل از سال ۷۶ بازگشته است) هاشمی همچنین رهبری سیاسی جمعی از نیروهای سیاسی نزدیک به خود را که بعدا مشهور به اعتدالگرایان شدند بر عهده گرفت. هاشمی رفسنجانی دو بار هم نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد که یک بار شکست خورد و بار دوم، صلاحیتش احراز نشد.
سید محمد خاتمی هم بعد از ریاست جمهوری، بنیادی به نام بنیاد باران تاسیس کرد و دیگر مسئولیت دولتی و حاکمیتی نپذیرفت. به مرور و به خصوص بعد از حوادث سال ۸۸، نقش خاتمی تبدیل به یکی از چهرههای مهم سیاست ورزی ایران شد به شکلی که در انتخابات ۹۲ تا ۹۶، لیست و نامزدهای مورد حمایت او و تشکیلاتی که تاسیس کرده بود برنده اکثر انتخابات در ایران شدند.
محمود احمدی نژاد هم بعد از ریاست جمهوری، یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام شد. او هم مثل سید محمد خاتمی سعی کرد از کاریزمای خود برای جریان سازی سیاسی بهره ببرد، اما در این راه موفق نبود. حلقه اول یاران احمدی نژاد (شاخه مشایی که بیشتر مورد تایید احمدی نژاد هستند) در انتخابات امکان تایید صلاحیت ندارند و نبود حداقل اعتقاد به تحزب هم موجب میشد شناخت حلقههای دوم و سوم، امکان پذیر نباشد. احمدی نژاد در این مدت دو بار نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد، اما صلاحیت او هرگز تایید نشد.
۴ سناریو پیش روی حسن روحانی پس از ریاست جمهوری
حالا حسن روحانی هم در آستانه بازنشستگی سیاسی قرار دارد. احتمالا عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام به او هم تعارف شود. (گفته میشود این مسئولیت به خاتمی هم تعارف شده بود، اما او نپذیرفته بود).
نامزدهای ریاست جمهوری، گاهی سعی میکنند از مقبولیت رئیس جمهور سابق بهره ببرند. سال ۷۶ ناطق نوری خود را ادامه دهنده راه هاشمی میدانست. سال ۸۴ هم نه تنها معین و کروبی و مهرعلیزاده به دنبال رای اصلاح طلبان بودند که حتی علی لاریجانی هم از آزادی بیان صحبت میکرد و محمد باقر قالیباف هم خود را اصولگرای اصلاح طلب میخواند و همه قصد داشتند از کیک رای اصلاح طلبان استفاده کنند. سال ۹۲ نیز جلیلی و قالیباف به دنبال سبد رای احمدی نژاد بودند. میرحسین در سال ۸۸ هم به سبد رای خاتمی نگاه داشت و رئیسی ۹۶ هم از احمدی نژاد تمجید میکرد. اما حسن روحانی آنقدر در موقعیت بدی قرار داشت که حتی عبدالناصر همتی تلاش داشت به مردم ثابت کند هیچ ربطی به دولت روحانی ندارد!
حالا چهار سناریو پیش روی حسن روحانی است. سناریو نخست اینکه وی گوشه نشینی را اختیار کند و همانطور که گفت به فعالیتهای فرهنگی مشغول شود و همزمان تلاش کند روابطش را با حاکمیت ترمیم کند. سناریوی دوم این است که حسن روحانی بخواهد مسیر هاشمی رفسنجانی را در پیش گرفته و شبیه به او به جریان سازی بپردازد. سناریوی سوم این است که روحانی بخواهد راه احمدی نژاد را برود و برای خود جریان مستقلی از رهگذر افشاگری و ... دست و پا کند. چهارمین سناریو نیز این است که روحانی خود را به طیف اصلاح طلبان نزدیک و تلاش کند با خاتمی ائتلاف کند.
میتوان پیش بینی کرد روحانی تلاشی برای فعالیت حزبی نخواهد کرد و از طرف دیگر بعید به نظر میرسد اصلاح طلبان او را در جمع خود بپذیرند.
نصیری، نظریه پرداز سابق جریان اصولگرا که این روزها در زمره منتقدان قرار گرفته مینویسد از اختصاصات ساختار و کارکرد سیاسی نظام جمهوری اسلامی این بوده است که همه روسای جمهور و دولت، اکنون در زمره مطرودان و مغضوبان نهادهای بالادست نظام قرار گرفته اند که آخرین آنها دکتر روحانی است که چند روز دیگر کار دولتش به پایان میرسد.
اگر واقعا دولتها در تمام چهل سال اخیر، مسیر غلط و غیر انقلابی و غربگرا را رفتهاند، چرا با نظارت و حساب کشی نهادهای نظارتی و قضایی نظام، نقد و اصلاح و یا مجازات نشدند؟ آیا مگر صلاحیت همه این روسای جمهور توسط شورای نگهبان احراز نشده بود؟ در ارتباط با دولت آقای روحانی، مجلس انقلابی در ماههای اول شکل گیری در صدد استیضاح آن بر آمد، اما چرا با آن مخالفت شد؟
اکنون پرسش این است آیا رییس جمهور جدید نیز باید ۴ یا ۸ سال دیگر در انتظار چنین سرنوشتی باشد؟ اما به نظر سئوال مهمتر این است که آیا کشور و مردم همچنان ظرفیت تحمل و تاب آوری چنین رویدادهایی را با توجه به شرایط موجود دارند؟