تاریخ انتشار: ۲۲:۳۲ - ۱۸ اسفند ۱۴۰۱
تعداد نظرات: ۱ نظر

چرا یوز ایرانی در حال انقراض است؟

فرزاد علیزاده و عباس اسکندری فعالان محیط‌زیست و حقوق حیوانات درباره یوز ایرانی مطلب مشترکی نوشتند و مسئله انقراض گونه‌های حیات وحش ایران را بررسی کردند.

چرا یوز ایرانی در حال انقراض است

رویداد۲۴ فرزاد علیزاده و عباس اسکندری فعالین محیط‌زیست در این مطلب مسئله انقراض گونه‌های حیات وحش ایران را بررسی کردند. در این مطلب چنین آمده است:

«سلاخی می‌گریست/ به قناری کوچکی دل‌باخته بود»

پیش از هر مقدمه‌چینی لازم به تأکید و یادآوری است که علم اخلاق محیط‌زیستی به ما یادآور می‌شود که رنگ و نوع و جنس و میزانِ جمعیت یک‌گونه نمی‌تواند دلیل بر برتری یا علت قابل‌قبولی بر بدرفتاری ما با یک‌گونه یا گونه‌های دیگر که از لحاظ عددی از جمعیت بیشتری برخوردارند باشد.

موضوعی که همیشه ذیل بازی‌های زبانی از سوی مدیران و کارشناسان و اهالی رسانه‌های همسو به سازمان محیط‌زیست نادیده گرفته شده است. جوری که این روز‌ها برخلاف تعهدات و موازین علم اخلاق محیط‌زیستی شاهد بروز اشکالاتی در قلمرو مدیریت حیات‌وحش در خصوص طرح‌ها و پروژه‌های پر سروصدای موسوم به تکثیر در اسارت و موج‌سواری برخی افراد و جریان‌ها از احساسات صادقانة عمومی هستیم.

به‌راستی سازمان محیط‌زیست و کارشناسان و خبرنگاران وابسته به آن شایسته نیست باتوجه‌به اوضاع و احوالات عمومی و با وجود صدور مجوز‌های شکار و بی‌تفاوتی نسبت به قتل‌عام حیات‌وحش و نیز دستور و همراهی در قتل‌عام غیرعلمی، غیرشرعی، غیراخلاقی صد‌ها هزار حیوان بی‌دفاع خیابانی این‌گونه اکنون با ژست‌های متناقض با رفتارشان در برابر دوربین‌های خبری با اداواطوار و صورت‌های نالان با آه و فغان برای مرگ غم‌انگیز پیروز اشک‌های جعلی بریزند! اینکه قسم حضرت عباس را باور کنیم! یا دم خروس و حقایق تلخ و غیرقابل‌انکاری را که عوامل مربوطه این روز‌ها با اجرای نمایشی سطحی و صرفاً عوام‌فریبانه سعی در انکار و پوشاندن فجایع جاری و در نتیجه فرار ناشیانه از نقد شدگی را در دستور کار خو دارند؟

چنانچه مستحضرید یوز‌ها تنها گونه از زیرخانواده (Acinonyx)  محسوب می‌شوند که در مقیاسی جهانی روند به‌شدت جمعیت کاهشی را به خود تجربه می‌کنند و با تغییرات ژنتیکی پایین در فهرست سرخ اتحادیه بین‌المللی حفاظت در زمره گونه‌های در آستانه انقراض قرار گرفته‌اند و تمامی جمعیت‌های این زیرگونه در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا منقرض شده است و امروزه کشور ما تنها و آخرین پناهگاه این زیرگونه در جهان است.

عوامل متعددی در انقراض جمعیت یوز‌ها در طبیعتِ ایران دخیل بوده و است. عواملی که انسان در تمامی آن‌ها چه به نحو مستقیم و چه به‌صورت واسطه‌ای یا غیرمستقیم دخالت خرابکارانه و غیرقابل‌انکاری ایفا کرده و می‌کند که در همین رهگذر از علل اصلی کشته‌شدن یوز‌ها می‌توان به تصادفات جاده‌ای و نیز به شکار آن‌ها با توجیهات گوناگون توسط انسان اشاره داشت. چنانچه در همین رابطه در سال‌های اخیر یازده مورد به علت تصادف با خودرو‌های عبوری و سیزده مورد توسط شکارچیان کشته و از زیستگاه طبیعی برای همیشه حذف شده‌اند.

از دیگر موارد اصلی می‌توان به تخریب و تکه‌تکه یا جزیره‌ای شدن زیستگاه و جداافتادن جمعیت این‌گونه از هم اشاره داشت که در نتیجه همین پدیده در مقیاس کنونی منجر به افزایش درون‌آمیزی، و کاهش شدید تنوع ژنتیکی، و عدم تناسب جنسی، در میان یوز‌ها و نیز، سایر گونه‌های حیات‌وحش شده است. از صدور مجوز‌های معدن‌کاوی و جاده کشی... تا صدور ناباورانه پروانه‌های شکار از سوی سازمان در این احوالات که موجب کم‌شدن و ازبین‌رفتن طعمه‌های طبیعی یوز‌ها در طبیعت شده است.


بیشتر بخوانید: پیروز توله یوز ایرانی چگونه تلف شد؟ +فیلم


تخریب محیط زیست در قالب بیراهه‌نوردی و آفرود و تور‌های طبیعت‌گردی

از رشد و گسترش تفریحاتی مخرب همچون بیراهه‌نوردی و آفرود در پوشش تور‌های طبیعت‌گردی تا عواملی همچون چرای بی‌رویه دام‌ها که سبب‌ساز تحریک و تقابل حیات‌وحش، از جمله یوز‌ها با انسان، و به‌ویژه با دامپروران را فراهم کرده است که در عمل کلیه این موارد یاد شده همسو با کم‌کاری‌ها و بی‌توجهی‌های مسئولان مربوطه به اخطارهایِ دلسوزانة مخالفان و منتقدان پروژه‌های بدنام «تکثیر در اسارت» منجر به پدیدآمدن هیاهو‌ها و خیمه‌شب‌بازی‌های رسانه‌ای در خصوص مرگِ توله یوز تکثیری گردیده که منشأ تمامی این قبیل هیاهو‌ها و جنجال‌های سخیف و حواشی آن در خصوص یوز آسیایی را می‌توان از ابتدای دهه هشتاد شمسی و در ذیل اعلام برخی خبر‌ها و بررسی‌ها و گمانه‌زنی‌های به‌عمل‌آمده از همان سال‌ها جستجو نمود که ضمن آن تخمین زده می‌شد که در خوش‌بینانه‌ترین حالت در حدود چهل فرد از این گربه‌سان خجالتی در کشور و تنها در پنج زیستگاه باقی‌مانده است.

داده‌های دوربین‌های تله‌ای و گزارش‌های پراکنده در سال‌های اخیر نشان از آن داشت که جمعیت این‌گونه تنها به سه زیستگاه اصلی خلاصه شده است. تحقیقات و دوربین گذار‌های شبهه‌برانگیز انجمن یوز ایرانی در بررسی یازده منطقه در پنج استان کویری ایران و دو قرق اختصاصی و نُه منطقه حفاظت شده از ابتدای دهه نود شمسی تا هنوز حاکی است که در این زیستگاه‌ها حضور یوز ماده و توله‌یوز ثبت نشده است و گمان می‌رود گونه زادآور و مولد این‌گونه در زیستگاه جنوبی از بین رفته است.

از یک دهه پیش در پارک ملی کویر نیز یعنی از سال نود و پنج هیچ تصویری ازاین‌گونه در منطقه میان‌دشت ثبت نشده است. در نتیجه گفته می‌شود که تنها زیستگاه باقی‌مانده که امروزه تعداد انگشت‌شماری یوز یافت می‌شود ذخیره‌گاه زیست‌کره توران است.

آخرین تصاویر ثبت‌شده دوربین‌های تله‌ای و گزارش انجمن یوز آسیایی در فروردین‌ماه سال ۱۴۰۰، حکایت از حضور سه یوز ماده، دو نر و چهار توله داشت که متأسفانه هلیا یکی از همین سه ماده یوز نیز بر اثر تصادف جاده‌ای در مردادماه سال جاری تلف شد. کوشکی و دلبر دو فرد دیگر از یوز‌های آسیایی هستند که بنا به ادعا و اظهارات عوامل سازمان این دو مورد از تولگی توسط متخلفان از طبیعت سرقت شده بودند که پس از توقیف این دو توله از آن‌ها در اسارتِ عوامل سازمان محیط‌زیست بالغ شده‌اند.

پروژه‌ شکست‌خورده تلقیح مصنوعی یوز ایرانی

مواردی که با وجود انجام انواع و اقسام آزمایش‌ها از هورمون‌تراپی‌های مخفیانه و عمل جراحی سقط‌جنین تا نشانه‌رفتن آخرین تیر به‌سلامتی حیوان نگون‌بخت، یعنی عمل جراحی ناموفق تلقیح مصنوعی! موفق به زادآوری این دو در اسارت نشدند. در این میان «کوشکی» یکی از قربانیان در بهمن‌ماه سال جاری بنا به ادعا در اثر کهولت سن از دست رفته و به واسطه مجریان این پروژه‌ی شکست‌خورده برای همیشه شانس زیست در زیستگاه و زادآوری طبیعی از حیوان نگون‌بخت سلب شد.

در حقیقت چه ما بپذیریم و چه نه این یک واقعیت غیر قابل انکار است که در خوش‌بینانه‌ترین حالت یوز‌های جدا شده از طبیعت و حتا در صورت موفقیت در توله‌کشی توله‌های تکثیر شده در اسارت تماما جزو نمونه‌های حذف شده از طبیعت محسوب می‌شوند که شانس و پیوستن و نعمتِ زادآوری و تربیت توله‌های طبیعی برای همیشه از آن‌ها سلب شده است و تحت هیچ شرایطی قابلیت معرفی یا رها سازی در زیستگاه طبیعی را نداشته و نخواهند داشت؛ و تکثیر آن‌ها در اسارت هم هیچ کمکی به احیای جمعیت این‌گونه در طبیعت نخواهد کرد.

شوربختانه ازآنجایی‌که امروزه تمامی کرسی‌های تصمیم‌گیری در سازمان محیط‌زیست در تسلط طرف‌داران و ایده‌پردازان پروژه‌های شکار و پروژه‌های تکثیر در اسارت است؛ ازاین‌رو مسئولان ناشنوای سازمان محیط‌زیست هم به ایده‌ها و اخطار‌های دلسوزانة منتقدان در خصوص اجرای این قبیل برنامه‌های زیان‌بار توجه چندانی ندارند. جوری که ذیل پروژه‌ای دیگر مشاهده می‌کنیم که برای تک درنای سیبری (امید) از خارج از کشور جفتی فراهم می‌نمایند و پروژه از پیش شکست‌خورده دیگری را در کارنامه اجرایی خود ثبت می‌کنند!

موضوعی که به استناد ادعای برخی کارشناسان در تعیین دقیق جنسیت تک درنای سیبری شبهاتی در وسط است و تمامی این معرکه گیری‌ها در شرایطی رخ می‌دهد که همه‌ساله در شش‌ماهه دوم به‌واسطة اخبار واصله در یک تراژدی به‌مراتب غم‌انگیزتر شاهد این پدیده تلخیم که میلیون‌ها پرنده مهاجر در تالاب‌های شمال کشور سلاخی می‌شوند و سازمان محیط‌زیست، چون همیشه به‌جای امن کردن زیستگاه پرندگان مهاجر و جلوگیری از این آبروریزی ملی در برابر، باهدف انحراف و پرت نمودن حواس عموم از عمق فجایع خیمه‌شب‌بازیِ تبلیغاتی دیگری به نیت جوجه‌کشی از تنها درنای باقی‌مانده در فریدون‌کنار را به دستور کار خود اضافه می‌کند!

گرچه در همین رهگذر رئیس فراکسیون محیط‌زیست در تابستان گذشته ذیل تیتری کوتاه و تبلیغاتی وعده تعطیلی بازار فروش لاشه پرندگان مهاجر در شمال کشور را داده بودند؛ اما این وعده به‌زعم عموم فعالان محیط‌زیست تحت هیچ شرایطی جدی تلقی نمی‌شود؛ چرا که تجربه سالیان گذشته ثابت کرده است که سمبه صیادان و شکارچیان مناطق شمالی کشور و نفوذ و لابی آن‌ها در سازمان‌های مربوطه فعال و بسیار پرزورتر است و از طرفی در رفتار مسئولان سازمان محیط‌زیست نیز عزم و اراده‌ای در خصوص جلوگیری از این قانون‌شکنی‌ها مشاهده نمی‌شود.

در خصوص موضوع حفاظت از یوز‌ها نیز همین سیاست به‌اصطلاح «یک بام و دوهوا» حاکم است و در همین رابطه سازمان محترم در خصوص امن کردن زیستگاه یوز دست‌کم می‌توانست در پرحادثه‌ترین بخش جاده‌ای در محدوده محور عباس‌آباد شاهرود و در حدفاصل شاهرود و میامی موسوم به جاده مرگ اقداماتی در خصوص فنس‌کشی و ساخت گذرگاهی امن برای عبور حیات‌وحش انجام دهد؛ محدوده‌ای که سالیانه تعدادی زیادی از گونه ها‌ی وحشی و به طور میانگین هرساله یک فرد یوز آسیایی در مسیر آن توسط خودرو‌های عبوری زیر گرفته می‌شود؛ اما سازمان به‌جای  کار اصولی صرفاً به نصب تابلو‌های «آهسته‌تر برانید» و کار‌هایی نمایشی ازاین‌قبیل بسنده کرده است!

در حقیقت مسئولان مربوطه پیش از هر تصمیمی شایسته آن است عیناً مشخص نمایند که هدف و برنامه نهایی و علی‌الخصوص علت اصرار آن‌ها در خصوص اجرای پروژه‌های از پیش شکست‌خورده تکثیر در اسارت دقیقاً چیست؟ آیا این بزرگواران بر خلاف آنچه طراحان این پروژه‌ها منعکس می‌کنند، اطلاعی ندارند که تحت هیچ شرایطی برنامه تکثیر در اسارت شیوه صحیحی برای نجات یوزپلنگ‌ها از انقراض نبوده و نخواهد بود؟ بعید می‌دانیم!

آیا نمی‌دانند که بر فرض محال در صورت موفقیت صددرصدی در این پروژه و طرح‌های مشابه آن هیچ کمکی به احیای نسل یوز در ایران نمی‌شود؟ یعنی اطلاع ندارند که این پروژه‌ها در نهایت به تولد و رشد توله‌هایی منجر می‌گردد که بر فرض محال اگر هم زنده بمانند! می‌باید تا پایان عمرشان در اسارت باقی بمانند؟ یعنی نمی‌دانند برای تولد همین یوز‌های قفسی چه هزینه سنگینی طبیعت باید پرداخت کند؟ طرح‌هایی که طی آن یوز‌هایی که در طبیعت شانس تولیدمثل طبیعی داشته را به‌منظور تکثیر در قفس در تله‌های سازمان محیط‌زیست گرفتار و به حبس ابد و در نهایت به مرگ تدریجی و دردآوری در زیردست افراد و عوامل آزمایشگاهی محکوم می‌کنند!

بله این یک حقیقت تلخ و غیرقابل‌انکار است که تمامی یوز‌هایی که امروز در اسارت به سر می‌برند و اسیر دست‌سازمان محیط‌زیست هستند در کودکی از طبیعت سرقت شده و اینکه چطور از دست متخلفین ضبط و از سازمان محیط‌زیست سر درآوردند به‌خودی‌خود امری عمیقاً تأمل‌برانگیز و پرسشی بی‌پاسخ است.

در واقع تمامی این دست‌درازی‌های غیراخلاقی، غیرشرعی، و غیرعلمی به طبیعت محصول همان نگاه تملک‌جویانه و انحصارطلبانة انسان نسبت به طبیعت و حیات‌وحش محسوب می‌شود. رویکردی کالایی و دامپرورانه نسبت به حیات‌وحش که محصول و نمونه‌های تکثیری آن نیز تنها می‌تواند موجبات شادی شاغلان در حوزه‌های سیرک و شکار و باغ‌وحش‌ها و جمعیتی سطحی‌نگر و احساساتی و ازهمه‌جابی‌خبر را فراهم کند که به خیال نجات و احیای نسل یوزپلنگ برای سوداگران و گردانندگان این نمایش‌های رسانه‌ای کف و سوت و هورا می‌کشند.

از آنجایی‌ که این ایده‌پردازی‌های سطحی و صرفاً رسانه‌ای نمی‌تواند کمک چندانی به رشد جمعیت یوز در طبیعت داشته باشد، در نتیجه بهتر آن است پروژه‌های پر سروصدای تکثیر در اسارت و محصولات تکثیری آن را به‌حساب تلاش برای احیای جمعیت یوز‌ها در طبیعت نگذاریم و دراین‌خصوص در مواجهه با افکار و احساسات عمومی قدری صادقانه و لااقل حرفه‌ای‌تر رفتار کنیم.

نقش لابی‌های فعال در حوزه حیات‌وحش

متأسفانه، لابی‌های فعال در حوزه حیات‌وحش با دادن نشانی‌های غلط اجازه نمی‌دهند که حقیقت به گوش مسئولان رده‌بالا برسد. چنانچه شاهدیم در همین چند روز گذشته پیروز توله یوزی که سال گذشته در اسارت به دنیا آمد و به دلیل بی‌مبالاتی سازمان محیط‌زیست شرایط دردناکی را از سر گذراند تا به هشت‌ماهگی برسد و بنا بر اظهار برخی به‌واسطة تجویز داروی غلط دچار نارسایی‌های حاد و دردناک کلیوی شد جوری که وضعیت اسفناک  پیروز آن‌قدر ناپایدار بود  که در روند درمان کلیه‌هایش پیشرفتی حاصل نشد و با ازکارافتادن کلیه‌هایش مرگ دردناکی را تجربه نمود. هرچند این توله یوز زیبا باتوجه‌به شرایط اسارت از همان ابتدا هم شانس اندکی برای زنده‌ماندن داشته است.

موجود بینوایی که بر خلاف طبیعتش به‌واسطه نمایش‌های مضحک اینستاگرامی خوی و خمیره ذاتی خود را به‌طورکلی ازدست‌داده و همچون بچه‌گربه‌ای دست‌آموز به ملعبه‌ای برای سرگرمی و جذب و فریب و در نهایت ارضای مخاطبان ناآگاه اینستاگرامی با اهداف تجاری بدل شد. در این شرایط سازمان با آگاهی کامل از احتمال مرگ پیروز و بروز یک آبروریزی دیگر در فراری روبه‌جلو به‌واسطه تریبون‌های خود اعلام می‌نماید که نگران ازدست‌رفتن پیروز نباشید! چرا؟

چون ایران مادر پیروز را دوباره حامله کرده است! جوری که انگار تمامی این مصیبت‌هایی که بر سر توله یوزپلنگ بی‌نوا آوار کرده‌اند برای مدیران این مجموعه درس عبرت نشده و در نتیجه هدف آن است که مقوله حفاظت از یوز‌ها در جامعه به موضوع تولد یوزپلنگ‌های قفسی تقلیل یابد و در عمل انتقاد‌های علمی و هشدار‌های دلسوزانه منتقدان بدین واسطه در میان هیاهو‌های رسانه‌ای و نمایش‌های مضحک اینستاگرامی کم‌رنگ و بی‌اثر گردد.

حرف بسیار است؛ اما در پایان لازم به تذکر است که اگر مسئولان امر به‌قدر نوک سوزنی دغدغه حفاظت از بازماندگان نسل یوزپلنگ آسیایی را داشته یا دارند لازم است تدابیری اتخاذ کنند تا به‌جای ازبین‌بردن شانس تکثیر طبیعی یوزپلنگ‌ها در زیستگاهشان و انداختن آن‌ها داخل فنس تا دیر نشده فیروز، پدر توله یوزپلنگ‌ها که بزرگ‌ترین قربانی طرح بی‌حاصل تکثیر در اسارت است را آزاد کنند. چرا که پیش‌تر هم مسئولان هنگام زنده‌گیری این یوزپلنگ نر ده‌ساله متعهد شده بودند که فیروز را پس از جفت‌گیری با ایران رهاسازی کنند و تله‌هایی که برای زنده‌گیری باقی یوزپلنگ‌ها تعبیه کرده‌اند را جمع‌آوری کرده و برنامه‌ای کارشناسی شده برای احیا و جلوگیری از تخریب بیشتر زیستگاه‌های یوزپلنگ در دستور کار خود قرار دهند. موضوعی که شوربختانه به‌واسطه لابی‌گری و نفوذ طرف‌داران شکار و پروژه‌های تکثیر در اسارت تاکنون محقق نشده است.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۰۴ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۹
1
2
علت انقراص"یوزها"؟؟؟حکمرانی".....
نظرات شما