روایت خبرنگار رویداد۲۴ از بازدید زندان رجاییشهر کرج/ دانشگاه تعطیل شد!
رویداد۲۴ زینب غبیشاوی: زندان پرحاشیه رجاییشهر کرج که که در اواخر دوران محمدرضا شاه پهلوی ساخت آن شروع شده بود و در سالهای اخیر نامش با اعدامها گره خورده بود، بالاخره تعطیل و تخلیه شد. تعطیلی زندان دستور محسنی اژهای رئیس قوه قضاییه در ۲۱ فروردین ماه صورت گرفته است که طی ۵ ماه گذشته، زندانیان به تدریج از این زندان خارج و در زندانهای اطراف استان، منتقل شدند.
احتمالا به زودی به جای این زندان مجتمع تجاری یا مسکونی ساخته خواهد شد! این سخن البته قبلا توسط شورای شهر کرج تایید شده است؛ چنانچه علیرضا رحیمی نایب رییس شورای شهر کرج گفته بود «مساحت اراضی زندان قزلحصار ۳۰۷ هکتار و اراضی زندان رجاییشهر ۶۰ هکتار است که گمانهزنی بر تبدیل این اراضی به مسکونی حکایت دارد.»
قیمت ملک در آن منطقه کرج حدودا متری ۵۰ میلیون تومان است که یک حساب سرانگشتی نشان میدهد فقط قیمت زمین زندان رجاییشهر چیزی در حدود «۳۰هزار میلیارد تومان» خواهد شد. البته اگر در این متراژ زمین، واحد مسکونی ساخته شود، رقم چند برابر خواهد شد و اگر در آم مجتمع تجاری و مال هم ساخته شود که روی سود چند ده برابری حساب کنید. احتمالا برای آنکه کار عمومی هم انجام شود، در آن میان پارک و فضای سبزی هم ساخته شود تا همه چیز تجاری به چشم نیاید. برای آنکه سود زندان قزل حصار را هم به دست بیاورید، کافی است قیمت ۳۰۷ هکتار زمین به دست بیاید. تقریبا میتوان رقم «۳۰هزار میلیارد تومان» را ضربدر ۵ کرد! از قرار متری حدودا ۵۰ میلیون که رقم «۱۵۰ هزار میلیارد تومان» در کف قیمت به دست خواهد آمد.
اما چرا درباره زندان رجاییشهر صحبت میکنیم؟ روز شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ تعدادی از خبرنگان و عکاسان داخلی و خارجی، به دعوت مرکز رسانه قوه قضاییه از زندان تخلیه شده رجاییشهر کرج بازدید کردند.
ساعت ۹ صبح با دو اتوبوس از تهران به سمت کرج حرکت کردیم و یک ساعت بعد خیابان زندان بزرگ رجایی شهر بودیم، خیابانی که به هر چیزی شبیه بود به جز وجود چنین زندانی! ساختوساز در کرج آنقدر زیاد شده که وجود این زندان در آن منطقه همانند یک ساختمان مسکونی در خیابان بود. روبروی زندان خانه و ساختمانهای تجاری زیادی وجود داشت، از کیلینک پوست و مو تا دفتر اسناد رسمی.
وارد زندان شدیم. از ابتدای در ورود تا دومین در، تقریبا مسیری یک کیلیومتری را با اتوبوسی که در اختیار گذاشته بودند طی کردیم، مسیری خشک و چیزی شبیه به بیابان بیآب و علف که دیوارهای بلند و سیم خاردار و برجکهای نگهبانی داشت و حالا دیگر هیچ نگهبانی در آنها حضور نداشت.
اشتیاق زیادی برای حضور در محوطه و بازدید از آنجا داشتیم، در این بین شوخیهای زیادی هم میان خبرنگاران میشد؛ شوخیهایی چون «همه خبرنگاران حالا اینجاییم، میتوانند در را ببنند و دیگر زحمت بازداشت به خودشان ندهند» یا مثلا «هرکسی که میخواهد یک گزارش بنویسد تا فردا در زندان باشد»
بالاخره در کنار دومین در پیاده شدیم و وارد از در قطور و آهنی و البته کمی ترسناک وارد محوطه شدیم، حالا دیگر درست در زندان رجاییشهر بودیم و میتوانستیم ساختمانهایش را ببینیم، ساختمانهایی که پنجرههایش با ورقههای فلزی کاملا بسته شده بود. وارد ساختمان اصلی که شدیم، به همراه راوی که قرار بود قسمتهای مختلف زندان را برایمان توضیح دهد، بازدید را شروع کردیم.
اولین چیزی که به چشم میخورد، راهرویی طولانی با بخشهای مختلف بود. هر اندرزگاه سه سالن و هر سالن تقریبا متشکل از ۱۶ الی ۱۷ اتاقی که به زور شاید ۱۲ متر میشد. در ورودی هر بند یک دستشویی و حمام قرار داشت و بعد از آن اتاقها، در انتهای اتاقها نیز یک حسینه نسبتا بزرگ قرار داشت که همنگی خالی بود؛ از زمان دستور رئیس قوه قضاییه برای تخلیه زندان، زندانیان تخلیه شده بودند.
زندان رجاییشهر یکی از زندانهایی است که مجرمان جرائم خشن همچون قتل عمد، اراذل و اوباش، متجاوزین به عنف، سارقین مسلح و ... در آن حضور دارند و بیشتر زندانیان این جرایم را به آنجا میبردند. راویان میگفتند زندانیان را بدون اطلاع قبلی و به تدریج از زندان خارج میکردیم که همدستان یا نوچههایشان متوجه این موضوع نشوند و زمان درست خروج آنها از زندان را ندانند که بخواهند در بیرون و هنگام انتقال، مشکلساز شوند.
زندان به شدت تو در تو بود، درهای آهنی، میلههای فلزی، پنجرههای بسته، همه و همه باعث تجربه احساسات مختلفی در ما شده بود. همه چیز گواه بر این بود که امنیت زندان بسیار بالاست و شاید هیچکس به سرش هم نمیزد که بخواهد از آنجا فرار کند. حتی بعضا خود ماهم راه را گم میکردیم.
فقط یک سالن با چندین بند را بازدید کردیم، همه بندها مانند هم بود و به قول راوی چون همه جاهای زندان شبیه به هم است، وقتی این را ببینید گویی همه زندان را مشاهده کردهاید. بعد به ساختمان کناری که یک ساختمان فرهنگی بود رفتیم، ساختمانی شبیه به مدرسه که در طبقه اول کتابخانه بود. راوی میگفت افراد زیادی در اینجا درس خواندند و مدرک گرفتند. «آرمان عبدالعالی» پسری که در نوجوانی دوست دخترش غزاله را به قتل رسانده بود هم در آنجا تا مقطع ارشد درس خوانده بود.
معروفترین بند این زندان، بند سیاسی آن است. زندانیان بهایی همگی در زندان رجاییشهر نگهداری میشدند. کیوان صمیمی، مجید توکلی، احمد زیدآبادی، مسعود باستانی، زانیار مرادی، نوید خانجانی، مهدی محمودیان، احمد باطبی، مصطفی نیلی، بهمن احمدی امویی، ارژنگ داودی، دکتر سیفزاده، عیسی سحرخیز، خالد حردانی، و... همگی در رجاییشهر نگهداری میشدهاند.
راهنمای زندان توضیح میداد که «افراد زیادی در اینجا تا مقطع دکتری خواندند. حتی یک زندانی که در اعتراضات سال قبل بازداشت شده بود هم در اینجا از رساله دکتریاش دفاع کرد.» (احتمالا منظور راهنما، یاشار دارالشفاء است.)
زمانی میگفتند «زندان باید تبدیل به دانشگاه شود.» از این منظر احتمالا زندان رجاییشهر واقعا تبدیل به دانشگاه شده است؛ چه آنکه بیشترین فعالان سیاسی در سالهای مختلف در این زندان حبس بودهاند.
در سالهای ابتدایی انقلاب، نیروهای چپگرا همگی در زندان رجاییشهر بودهاند. آنها هنوز این زندان را به نام «گوهردشت» میشناسند. برخی از زندانیان قدیمی این زندان میگویند تا دهه شصت تنها زندانیان سیاسی در این زندان بودند اما یواش یواش زندانیان جرایم خشن و اراذل هم به این زندان برده شدند.
تمایل داشتیم بخش اعدام، سلولهای انفرادی، سلولهایی که شب قبل از اعدام زندانی به آنجا میرود یا هر بخش دیگری را که برای تنبیه زندانیان وجود دارد ببینیم اما هربار به یک شکلی جواب نگرفتیم و با لحن کنایی «مگر ما اعدام داریم؟» درخواستمان شنیده نمیشد و در نهایت با وضعیتی زندان را ترک کردیم که مهمترین بخش آن یعنی «بخش اعدام» را ندیدیم.
تصاویر زندان رجایی شهر کرج
پ
اگه خدایی هست به داد محبوسانی برسه که حق شون حبس نبود الان زندان دیگه معلوم نیس چه جوری دارن حبس میکشن