خط ويژه موتور سواران!
یاسر فرحبخش
منافع موتور سواران از تردد در خطوط ويژه آنقدر زياد است كه حتي جريمه هاي 50 هزار توماني هم نتوانسته است رانندگان گريزپاي اين وسيله نقليه را از ورود به محدوده ممنوعه خط ويژه برحذر دارد، در شهري كه هر دقيقه از وقت شهروندان آن به لحاظ به موقع رسيدن به كارها و قرارهاي زمان بندي شده روز مره، ارزش دارد، قانون رنگ مي بازد و تخلف كه بر اثر تكرار زياد به صورت عادت درآمده است، جزء حقوق موتور سواران تلقي مي شود به صورتي كه برخي از آنان معتقدند علائم هشدار دهنده راهنمايي و رانندگي در سطح شهرمثل «علامت ورود ممنوع» ارتباطي به موتور و راكب آن ندارد و اين علائم صرفاً براي خودروهاست و آنان از اين مقررات مستثني هستند.
در شهر تهران، موتور سيكلت به عنوان يك راه حل كارآمد براي گريز از ترافيك تلقي مي شود و درصد زيادي از خريداران موتورسيكلت، از اين وسيله توقع خدمات ويژه و از جمله فرار از ترافيك از هر راه ممكن را دارند كه ورود به خطوط ويژه يكي از بهترين راهكارهاي آن است، علاوه بر اين قابليت ورود به پياده رو و كوچه هاي باريك، امكان حركت در ميان خودروها و همچنين خلاف مسير معابر شهري، امكان عبور از چراغ قرمز بدون جريمه شدن، رانندگي با سرعت زياد و قابليت ورود به محدوده هاي طرح ترافيك و زوج و فرد، نيز از مزاياي مهم موتورسيكلت است كه آن را از خودرو متمايز مي سازد.
لذا اگر قرار باشد موتور سيكلت از مقررات راهنمايي و رانندگي متابعت كند كه ديگر موتور سيكلت نيست و در اين صورت تبديل مي شود به يك وسيله نقليه دوچرخ كوچك، با محدوديت تعداد سرنشين (يعني جمعاً 2 نفر) درست به همين دلايل است كه عليرغم مخاطرات جدي و مرگ آوري كه دارد، باز هم به عنوان يك وسيله نقليه محبوب و پرطرفدار شناخته مي¬شود و حتي آنان كه نه به لحاظ مالي بلكه از لحاظ مسائل خاص اجتماعي امكان خريد آن را ندارند، نمي توانند از خدمات خاص و معجزه آساي آن صرف نظر كنند و به همين دلیل است كه در مناطق شلوغ شهر (مثل محدوده بازار تهران) كه شهروندان بيشتر با معضل ترافيك روبرو هستند، موتورهاي مسافركش و بارکش که بعضأ محمولهای در حد یک وانت را جابجا میکنند با سرعت و اقبال زياد رواج پيدا كرده اند به صورتي كه براي برخی از افراد جامعه اين كار به صورت شغلي ثابت درآمده است.
اما اين كه راكبين موتورسيكلت¬ها تخلف مي¬كنند عوامل مختلفي دارد كه اينجا هم عامل فرهنگي همانند اكثر مشكلات موجود در شهر، نقش اصلي را دارد. فرهنگ رانندگي صحيح هنوز در ميان رانندگان خصوصاً موتور سيكلت سواران به مرحله نهادينه¬گي و ثبات نرسيده است و اين امر ناشي از فقدان آگاهي است، چرا كه آنان علاوه بر اين كه قبح تخلف را نمي دانند به عواقب ناشي از آن و معضلات ايجاد شده از تخلفات خود براي شهر و شهروندان آگاهي ندارند در اين شرائط ترافيك شهر دچار يك سيكل معيوب شده است؛ از يك سو، بسياري تخلف مي¬كنند تا از ترافيك فرار كنند و از ديگر سو افزايش تخلف منجر به افزايش ترافيك مي شود: تخلف بيشتر، ترافيك بيشتر ـ ترافيك بيشتر، تخلف بيشتر.
واقعيت ديگري كه بايد به آن اذعان كرد اين است كه براي تخلفات موتور سيكلت سواران اهرم بازدارنده مناسبي وجود ندارد، طبيعتاً پليس نمي تواند آنگونه كه خودروها را رصد مي كند موتور سيكلت ها را زير نظر قرار دهد و برخوردي كه با تخلف يك موتور سيكلت مي شود كند تر و مشفقانه تر از برخورد با قانون گريزي خودروهاست .شايد اگر روزي بتوان با همان دقتي كه رفتارهاي خودروها از طريق دوربين هاي سطح شهر كنترل مي شود، حركات موتور سيكلت ها را نيز كنترل كرد، موتور سيكلت سواران متخلف، اين گونه احساس امنيت نكنند و هميشه چشمان مجازي و تيزبين پليس را ناظر بر رفتارهاي خود ببينند .
نكته ديگري كه كارشناسان سال هاست بر آن تاكيد مي كنند لزوم افزايش، توسعه و روزآمد شدن سيستم ها و وسائل حمل و نقل عمومي است. اگر خدمات شبكه حمل ونقل عمومي از لحاظ كمي و كيفي به سطحي برسد كه استفاده از اين گونه وسايل از لحاظ صرفه جويي در وقت و هزينه بر استفاده از خودروهاي شخص و موتور سيكلت ارجحيت داشته باشد به گونه اي كه رانندگان خودرو و موتور سيكلت به صورت، عيني و ملموس شاهد اين مهم باشند كه با استفاده از مترو و اتوبوس هاي تندرو زودتر، ايمن تر و كم هزينه تر مي توان به مقصد رسيد به نظر مي رسد كه به جاي حل مسئله «تخلفات موتور سيكلت سواران» بتوان صورت مسئله يعني «موتور سيكلت» را از قاموس شهر پاك كرد و نفس راحتي كشيد.