مردی که همسر وسواسیاش را کشت!
وقتی شروع کرد به کتکزدن خودش، دستش را روی گلویش گذاشت و من هم که حسابی عصبانی شده بودم، دستم را روی گلوی او گذاشتم و فشار دادم، بیهوش روی صندلی افتاد. ترسیدم. بلافاصله او را بلند کردم و به سمت درمانگاه بردم. در راه متوجه شدم فوت شده است.
رویداد۲۴ مردی دی سال گذشته در تماس با مأموران پلیس مدعی شد خواهرش گم شده و او به این موضوع بسیار مشکوک است.
او گفت: چندماهی است سعی میکنیم با خواهرم تماس بگیریم، اما موفق نمیشویم. او تلفنش را جواب نمیدهد. وقتی با شوهرخواهرم تماس گرفتم، او گفت: به سفر ترکیه رفتهاند و قرار است چندماهی آنجا باشند.
خواهرم هرگز بدون اینکه به پدر و مادرم بگوید کجا میرود به سفر نمیرفت. خیلی سعی کردم شوهرخواهرم را راضی کنم تا گوشی را به خواهرم بدهد تا خودم با او صحبت کنم، اما قبول نکرد. ما مدتی است از خواهرم خبر نداریم و حتی شوهرخواهرم اجازه نمیدهد ما با فرزند خواهرم صحبت کنیم و به نظر من این موضوع مشکوک است.
او گفت: چندماهی است سعی میکنیم با خواهرم تماس بگیریم، اما موفق نمیشویم. او تلفنش را جواب نمیدهد. وقتی با شوهرخواهرم تماس گرفتم، او گفت: به سفر ترکیه رفتهاند و قرار است چندماهی آنجا باشند.
خواهرم هرگز بدون اینکه به پدر و مادرم بگوید کجا میرود به سفر نمیرفت. خیلی سعی کردم شوهرخواهرم را راضی کنم تا گوشی را به خواهرم بدهد تا خودم با او صحبت کنم، اما قبول نکرد. ما مدتی است از خواهرم خبر نداریم و حتی شوهرخواهرم اجازه نمیدهد ما با فرزند خواهرم صحبت کنیم و به نظر من این موضوع مشکوک است.
بیشتر بخوانید:
وقتی پلیس تحقیقات خود را دراینباره آغاز کرد، متوجه شد فرزانه، زن مفقودشده، اصلا از کشور خارج نشده است. بیژن، شوهر فرزانه، به دادسرا احضار شد. او ادعا کرد خبر ندارد همسرش کجاست و، چون با خانواده همسرش اختلاف داشته، درباره گمشدن فرزانه حرفی به آنها نزده است.
این مرد بعد از مدتها مقاومت بالاخره لب به اعتراف گشود و گفت: من فرزانه را دوست داشتم و با هم زندگی خوبی داشتیم، اما چندسالی بود که همسرم به وسواس مبتلا شده بود. او مدام همهچیز را میشست و تمیز میکرد. فکر میکرد همهچیز و همهجا کثیف است. این کارهایش خیلی آزاردهنده شده بود. سعی کردم او را نزد دکتر ببرم و درمانش کنم، اما قبول نمیکرد، میگفت: شما نامرتب و کثیف هستید. کارهایش حتی دخترمان را هم اذیت میکرد. او مدام بچه را میشست. ما مدتها بود بهخاطر وسواس همسرم دیگر با هم رابطهای نداشتیم.
متهم ادامه داد: فرزانه روز حادثه دوباره کارهایش را شروع کرد. سر این مسئله با هم جروبحث کردیم. هربار عصبانی میشد، خودش را میزد.
وقتی شروع کرد به کتکزدن خودش، دستش را روی گلویش گذاشت و من هم که حسابی عصبانی شده بودم، دستم را روی گلوی او گذاشتم و فشار دادم، بیهوش روی صندلی افتاد. ترسیدم. بلافاصله او را بلند کردم و به سمت درمانگاه بردم. در راه متوجه شدم فوت شده است. چارهای بهجز ازبینبردن جسد نداشتم. جنازه را به سمت جاده چالوس بردم و در یک دره رها کردم.
وقتی مأموران به منطقهای که متهم گفته بود رفتند جسدی پیدا نکردند، اما چند تار مو روی تخته سنگ پیدا کردند. با انجام آزمایشات دیانای از مادر فرزانه مشخص شد که تارهای مو متعلق به فرزانه است. متهم درباره اینکه چرا از جسد همسرش اثری در محل نبود، گفت: من اصلا نمیدانم چرا این اتفاق افتاده است. جسد را روی تختهسنگی رها کردم و برگشتم و اصلا نمیدانم جسد کجاست.
این مرد در آخرین دفاعیاتش در مرحله دادسرا یکبار دیگر اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من قصدی برای کشتن همسرم نداشتم، فقط از سر عصبانیت او را زدم.
این در حالی است که والدین فرزانه برای دامادشان درخواست قصاص کردهاند و پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه ارسال شده است.
منبع: روزنامه شرق
خبر های مرتبط
هر چند سر و کله زدن با ادمهای وسواسی هم زجر اوره