در پی انتشار فیش حقوقی برخی مسئولان؛
دیهیمی، چهلتن، تراکمه و آتشپرور دریافتیهای خود را رو کردند!
تیراژ کتاب که در دوران اصلاحات 3000 نسخه و بیشتر بود از دوران محمود احمدینژاد افت شدید و ناگهانی خود را شروع کرد و به 2000؛ 1000؛ 500 و 300 رسیده است. حقالتألیف نویسندگان و مترجمان هم از هشت تا بیست درصد متغیر است.
رویداد۲۴-تیراژ کتاب که در دوران اصلاحات 3000 نسخه و بیشتر بود از دوران محمود احمدینژاد افت شدید و ناگهانی خود را شروع کرد و به 2000؛ 1000؛ 500 و 300 رسیده است. حقالتألیف نویسندگان و مترجمان هم از هشت تا بیست درصد متغیر است.
این روزها که مسئولان در حال انتشار فیشهای حقوقی خود با مبالغ نجومی هستند، شاید بد نباشد سری هم بزنیم به وضعیت اقتصادیِ اهل قلم، کسانی که به راستی گنجینههای ادبیات ما هستند و عادت کردهاند یا بهتر بگوییم عادتشان دادهاند که با مبالغ اندکی که از حقالتألیفها دریافت میکنند؛ روزگار بگذرانند. این گروه نه فیش حقوقی دارند و نه کارمند جایی هستند جز تعدادی اندک که مثلا استاد دانشگاهند یا کارمند یک اداره؛ مابقی تنها از راه نوشتن روزگار میگذرانند.
خشایار دیهیمی که مترجم شناخته شدهایست در رابطه با موضوع فیشهای حقوقی منتشر شده؛ میگوید: اینکه اهل قلم پول چندانی دریافت نمیکنند بر همه مردم آشکار است. مسئله مهم آسیبشناسی حقوقهای کلان است. این حقوق منهای رانتهایی است که دریافت میکنند. این بحث؛ بسیار کلان است.
امیرحسن چهلتن نیز معتقد است: نویسنده حرفهای شغلی جز نوشتن ندارد. هر نویسندهای؛ خانواده دارد که با درنظر نگرفتن حقوقش در جامعه، در واقع اقتصاد یک خانواده به خطر میافتد.
یونس تراکمه میگوید: ما دو نوع داستاننویس داریم. یکی رسمی و دیگری غیررسمی. برخی نویسندههای دولتی که وابسته به جریان ایدئولوژیک هستند و از جانب نهادهای خاص حمایت میشوند، کتابهای خود را در تیراژ بالایی مانند 6 هزار جلد منتشر میکنند و همه نسخهها نیز فروش میرود! اما آنها را نمیتوان با نویسندگان مستقل مقایسه کرد.
چهلتن میگوید: ما از خودیها نیستیم که مورد حمایت باشیم. برخی از نویسندگان خاص! چند پست و سمت در نهادهای گوناگون دارند و از چند جا حقوق میگیرند. ولی نویسندگان مستقلی مثل من با مسائلی ازجمله سانسور و مشکلات اقتصادی مواجهیم.
او ادامه میدهد: من اگر میخواستم از طریق فروش کتابهایم زندگی کنم، امروز باید کاسه گدایی به دست گرفته و مینشستم جلوی وزارت ارشاد.
نویسنده در ایران نمیتواند با خیال آسوده صبح که از خواب بیدار میشود؛ لیوان چای یا قهوهاش را به دست گرفته و پشت میز کارش بنشیند. او باید برای گذران زندگی شغلی داشته باشد چراکه در ایران نویسندگی شغل نیست و نمیتوان با حقوق آن زندگی کرد.
تراکمه در اینباره میگوید: سیستم به گونهای نیست که نویسنده حرفهای بتواند از راه قلم زندگیِ خود را تأمین کند. مسئله تنها حقالتألیف نیست، بلکه باید حمایتهای قانونی تعریف و حق کپی رایت رعایت شود. چنین امکاناتی در یک جامعه مدنی باید برای اهل قلم درنظر گرفته شود. نویسنده نباید به دولتی وابسته باشد. اگر کسی در این شرایط بخواهد از راه قلم به پول برسد باید از خودش مایه بگذارد و خود را در مسیر درآمدها قرار دهد.
خشایار دیهمی نیز با بیان اینکه فریاد ما به جایی نمیرسد، میگوید: دولتها برای اهل قلم حق و حقوقی قائل نیستند. شکایت من از این است که گاه همان درآمد اندک هم از اهل قلم دریغ میشود و هیچکس به این موضوع رسیدگی نمیکند. طبق قرارداد مشخص است که نویسنده باید چقدر دریافت کند اما گاه این مبلغ ناچیز هم خورده میشود و به دادگاه هم که شکایت میشود کاری از پیش نمیرود. یعنی هیچ چیز به نفع نویسنده و مترجم نیست.
به راستی که نوشتن این روزها نوعی جهاد در راه انسانیت است. با وجود راههای پر پیچ خمی مانند سانسور و خودسانسوری و پروسه سنگین دریافت مجوز، نویسندگان با مشکل بزرگتری به نام اقتصاد همواره درگیر هستند. برخی از آنان با افزایش فشارهای اقتصادی؛ نوشتن را کنار گذاشته و به کارهایی میپردازند که بتواند معیشتشان را تأمین کند. و این موضوع بیشتر دامنگیر جریان ادبی مستقل است.
دیهیمی میگوید: فریاد ما به جایی نمیرسد. فاجعه خیلی گسترده است. من تاکنون 200 کتاب منتشر کردهام که همه تجدیدچاپ میشوند. دستکم فردی مانند من نباید دغدغه معاش داشته باشد. اما حق تجدیدچاپها هم به من نمیرسد و خورده میشود.
کسی که برای تألیف یا ترجمهی یک اثر مدت زمان زیادی را وقت صرف کرده، مبلغی که به عنوان حقالتألیف دریاف میکند؛ بسیار ناچیز است ناچیزتر از آنکه در برابر صفر چهارم فیش حقوقی برخی مدیران اجازه عرض اندام داشته باشد.
فکر میکنید حقالترجمه کسی مانند خشایار دیهیمی که مترجم شناخته شدهایست و کتابهایش مرتب تجدیدچاپ میشود؛ چقدر است؟
خودش میگوید: هجده درصد پشت جلد.
این به آن معناست که اگر کتابی با تیراژ هزار نسخه و با قیمت پشت جلد 10 هزار تومان منتشر شود، مبلغی که به عنوان حقالترجمه دریافت خواهد کرد یک میلیون و هشتصد هزارتومان است!
حمیدرضا آتش پرور با بیست درصد حقالتألیف کار میکند که اگر با چهارچوب مثال فوق بخواهیم سهم او را از یک کتاب 10 هزار تومانی با هزار نسخه تیراژ حساب و کتاب کنیم؛ میشود دو میلیون تومان.
امیرحسن چهلتن با حقالتألیف پانزده درصد کار میکند. اگر او هم کتابی در هزار جلد و قیمت 10 هزار تومان منتشر کند، مبلغی که در نهایت دریافت میکند یک میلیون و پانصد هزار تومان است.
اگر یک نویسنده در شرایط امروز خیلی خوششانس باشد میتواند سالانه یک یا دو کتاب را آماده کند. با فرض دریافت مجوز هر دو کتاب؛ نویسنده میتواند سالانه از حقالتالیف دو کتاب خود بهرهمند شود. فراموش نشود که تیراژ کتاب که در دوران اصلاحات ۳۰۰۰ نسخه و بیشتر بود از دوران محمود احمدینژاد افت شدید و ناگهانی خود را شروع کرد و به ۲۰۰۰؛ ۱۰۰۰؛ ۵۰۰ و ۳۰۰ رسیده است. حقالتألیف نویسندگان و مترجمان هم از هشت تا بیست درصد متغیر است. البته دریافت بیست و در نادر موارد بیست و چهاردرصد حقالتألیف در ایران اتفاق بسیار بزرگی است که شامل تمام نویسندگان نمیشود. چنین مبلغی را تنها نویسندگان پیشکسوت و بسیار مشهور دریافت میکنند.
فراموش نکنیم درمقابل این گروه نویسندگان وابسته به نهادهای دولتی یا بودجههای عمومی در کشور با حقالتالیفهای دستکم چهار یا پنج برابر هماکنون مشغول قلمزنی برای همان موسسات نهادها هستند.
و اما اهل قلم و نویسندگان مستقلِ ادبیات امروز ایران هنوز از هشت سال دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد به عنوان دوران سیاه و غمانگیز یا میکنند. زیرا بسیاری از آنها دستکم در همین دوران اجازه چاپ آثارشان را نداشتند و کساد شدن بازار قلم از همین دوره آغاز شد به همین دلیل هم بود که آنها به امید بهبودِ وضعیت با روی کارِ آمدن دولت اصلاحات پای صندوقهای رای رفتند و هنوز منتظرند تا شرایط بهتری برای اهل قلم فراهم شود.
این روزها که مسئولان در حال انتشار فیشهای حقوقی خود با مبالغ نجومی هستند، شاید بد نباشد سری هم بزنیم به وضعیت اقتصادیِ اهل قلم، کسانی که به راستی گنجینههای ادبیات ما هستند و عادت کردهاند یا بهتر بگوییم عادتشان دادهاند که با مبالغ اندکی که از حقالتألیفها دریافت میکنند؛ روزگار بگذرانند. این گروه نه فیش حقوقی دارند و نه کارمند جایی هستند جز تعدادی اندک که مثلا استاد دانشگاهند یا کارمند یک اداره؛ مابقی تنها از راه نوشتن روزگار میگذرانند.
خشایار دیهیمی که مترجم شناخته شدهایست در رابطه با موضوع فیشهای حقوقی منتشر شده؛ میگوید: اینکه اهل قلم پول چندانی دریافت نمیکنند بر همه مردم آشکار است. مسئله مهم آسیبشناسی حقوقهای کلان است. این حقوق منهای رانتهایی است که دریافت میکنند. این بحث؛ بسیار کلان است.
امیرحسن چهلتن نیز معتقد است: نویسنده حرفهای شغلی جز نوشتن ندارد. هر نویسندهای؛ خانواده دارد که با درنظر نگرفتن حقوقش در جامعه، در واقع اقتصاد یک خانواده به خطر میافتد.
یونس تراکمه میگوید: ما دو نوع داستاننویس داریم. یکی رسمی و دیگری غیررسمی. برخی نویسندههای دولتی که وابسته به جریان ایدئولوژیک هستند و از جانب نهادهای خاص حمایت میشوند، کتابهای خود را در تیراژ بالایی مانند 6 هزار جلد منتشر میکنند و همه نسخهها نیز فروش میرود! اما آنها را نمیتوان با نویسندگان مستقل مقایسه کرد.
چهلتن میگوید: ما از خودیها نیستیم که مورد حمایت باشیم. برخی از نویسندگان خاص! چند پست و سمت در نهادهای گوناگون دارند و از چند جا حقوق میگیرند. ولی نویسندگان مستقلی مثل من با مسائلی ازجمله سانسور و مشکلات اقتصادی مواجهیم.
او ادامه میدهد: من اگر میخواستم از طریق فروش کتابهایم زندگی کنم، امروز باید کاسه گدایی به دست گرفته و مینشستم جلوی وزارت ارشاد.
نویسنده در ایران نمیتواند با خیال آسوده صبح که از خواب بیدار میشود؛ لیوان چای یا قهوهاش را به دست گرفته و پشت میز کارش بنشیند. او باید برای گذران زندگی شغلی داشته باشد چراکه در ایران نویسندگی شغل نیست و نمیتوان با حقوق آن زندگی کرد.
تراکمه در اینباره میگوید: سیستم به گونهای نیست که نویسنده حرفهای بتواند از راه قلم زندگیِ خود را تأمین کند. مسئله تنها حقالتألیف نیست، بلکه باید حمایتهای قانونی تعریف و حق کپی رایت رعایت شود. چنین امکاناتی در یک جامعه مدنی باید برای اهل قلم درنظر گرفته شود. نویسنده نباید به دولتی وابسته باشد. اگر کسی در این شرایط بخواهد از راه قلم به پول برسد باید از خودش مایه بگذارد و خود را در مسیر درآمدها قرار دهد.
خشایار دیهمی نیز با بیان اینکه فریاد ما به جایی نمیرسد، میگوید: دولتها برای اهل قلم حق و حقوقی قائل نیستند. شکایت من از این است که گاه همان درآمد اندک هم از اهل قلم دریغ میشود و هیچکس به این موضوع رسیدگی نمیکند. طبق قرارداد مشخص است که نویسنده باید چقدر دریافت کند اما گاه این مبلغ ناچیز هم خورده میشود و به دادگاه هم که شکایت میشود کاری از پیش نمیرود. یعنی هیچ چیز به نفع نویسنده و مترجم نیست.
به راستی که نوشتن این روزها نوعی جهاد در راه انسانیت است. با وجود راههای پر پیچ خمی مانند سانسور و خودسانسوری و پروسه سنگین دریافت مجوز، نویسندگان با مشکل بزرگتری به نام اقتصاد همواره درگیر هستند. برخی از آنان با افزایش فشارهای اقتصادی؛ نوشتن را کنار گذاشته و به کارهایی میپردازند که بتواند معیشتشان را تأمین کند. و این موضوع بیشتر دامنگیر جریان ادبی مستقل است.
دیهیمی میگوید: فریاد ما به جایی نمیرسد. فاجعه خیلی گسترده است. من تاکنون 200 کتاب منتشر کردهام که همه تجدیدچاپ میشوند. دستکم فردی مانند من نباید دغدغه معاش داشته باشد. اما حق تجدیدچاپها هم به من نمیرسد و خورده میشود.
کسی که برای تألیف یا ترجمهی یک اثر مدت زمان زیادی را وقت صرف کرده، مبلغی که به عنوان حقالتألیف دریاف میکند؛ بسیار ناچیز است ناچیزتر از آنکه در برابر صفر چهارم فیش حقوقی برخی مدیران اجازه عرض اندام داشته باشد.
فکر میکنید حقالترجمه کسی مانند خشایار دیهیمی که مترجم شناخته شدهایست و کتابهایش مرتب تجدیدچاپ میشود؛ چقدر است؟
خودش میگوید: هجده درصد پشت جلد.
این به آن معناست که اگر کتابی با تیراژ هزار نسخه و با قیمت پشت جلد 10 هزار تومان منتشر شود، مبلغی که به عنوان حقالترجمه دریافت خواهد کرد یک میلیون و هشتصد هزارتومان است!
حمیدرضا آتش پرور با بیست درصد حقالتألیف کار میکند که اگر با چهارچوب مثال فوق بخواهیم سهم او را از یک کتاب 10 هزار تومانی با هزار نسخه تیراژ حساب و کتاب کنیم؛ میشود دو میلیون تومان.
امیرحسن چهلتن با حقالتألیف پانزده درصد کار میکند. اگر او هم کتابی در هزار جلد و قیمت 10 هزار تومان منتشر کند، مبلغی که در نهایت دریافت میکند یک میلیون و پانصد هزار تومان است.
اگر یک نویسنده در شرایط امروز خیلی خوششانس باشد میتواند سالانه یک یا دو کتاب را آماده کند. با فرض دریافت مجوز هر دو کتاب؛ نویسنده میتواند سالانه از حقالتالیف دو کتاب خود بهرهمند شود. فراموش نشود که تیراژ کتاب که در دوران اصلاحات ۳۰۰۰ نسخه و بیشتر بود از دوران محمود احمدینژاد افت شدید و ناگهانی خود را شروع کرد و به ۲۰۰۰؛ ۱۰۰۰؛ ۵۰۰ و ۳۰۰ رسیده است. حقالتألیف نویسندگان و مترجمان هم از هشت تا بیست درصد متغیر است. البته دریافت بیست و در نادر موارد بیست و چهاردرصد حقالتألیف در ایران اتفاق بسیار بزرگی است که شامل تمام نویسندگان نمیشود. چنین مبلغی را تنها نویسندگان پیشکسوت و بسیار مشهور دریافت میکنند.
فراموش نکنیم درمقابل این گروه نویسندگان وابسته به نهادهای دولتی یا بودجههای عمومی در کشور با حقالتالیفهای دستکم چهار یا پنج برابر هماکنون مشغول قلمزنی برای همان موسسات نهادها هستند.
و اما اهل قلم و نویسندگان مستقلِ ادبیات امروز ایران هنوز از هشت سال دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد به عنوان دوران سیاه و غمانگیز یا میکنند. زیرا بسیاری از آنها دستکم در همین دوران اجازه چاپ آثارشان را نداشتند و کساد شدن بازار قلم از همین دوره آغاز شد به همین دلیل هم بود که آنها به امید بهبودِ وضعیت با روی کارِ آمدن دولت اصلاحات پای صندوقهای رای رفتند و هنوز منتظرند تا شرایط بهتری برای اهل قلم فراهم شود.
منبع: ایلنا