رویداد۲۴ از چرایی سفر شی جین پینگ به ایران گزارش میدهد
چین به دنبال تامین امنیت انرژی
استراتژی که چین برای دهه های آینده و امنیت انرژی خود ترسیم کرده، مبتنی بر رابطه بسیار حسنه با کشورهای برخوردار از منابع غنی انرژی نفتی همچون ایران است
رویداد24، محمد جواد فتحی*- پیشرفت های حاصله در بخش صنعتی ، بسیاری از کشورهای جهان همانند چین را بیش از پیش به واردات منابع انرژی نفت و گاز وابسته نموده و امنیت انرژی برای آنان به دغدغه ای روزانه و موضوعی حیاتی مبدل شده است. امنیت انرژی را می توان جریان یافتن به موقع، بی وقفه ، مستمر، پایدار، بی خطر و باهزینه ارزان انرژی های فسیلی از مراکز تولیدی به بازارهای مصرف قلمداد کرد. منتها باید بدین نکته توجه داشت که امنیت انرژی برای کنشگران بین المللی مفهومی نسبی دارد؛ چراکه مثلا برای چین امنیت نفت مهم ترین مسئله در موضوع امنیت انرژی است و برای کشورهای دیگر، ممکن است امنیت گاز یا سایر سوخت ها مطرح باشد. با این مقدمه، درخور یادآوری است که امروزه امنیت واردات نفت برای چین در مرکز ثقل امنیت انرژی قرار دارد و مبتنی بر پنج قسم زیر است:
- برقراری روابط حسنه ومتقابل، با دول تولید کننده ودارنده بشترین ذخایرنفت جهان، همچون ایران و عربستان.
- تضمین امنیت انرژی ترانزیت دریایی برای انتقال مطمئن نفت به چین؛
- تلاش جهت رفع اختلافات با هرکدام از کشورهای اصلی صادرکننده نفت از طریق دیپلماسی فعال؛
- تلاش برای رفع تحریم های نفتی کشورهایی که چین با آنها مراوده دارد؛
- در پیش گرفتن دیپلماسی نفت پایه وگسترش آن درسطح منطقه ای ازطریق شعارچندجانبه گرایی؛
نکته درخور تأمل اینکه با قدرت گیری دنگ شیائوپینگ در 1976و سیاست های اتخاذی وی مبنی بر بازسازی سریع اقتصادی چین و سیاست درهای باز،ا قتصاد چین به مرور زمان جهش سریع خود را آغاز کرد، و بالتبع نیازهای نفتی چین رشد جالب توجهی به خود گرفت. تا جایی که این کشور از یک صادر کننده نفت(تا 1992)، درسالهای اخیر به دومین مصرف کننده و وارد کننده نفت تبدیل شد.
از آنجا که یکی از مشکلات اصلی چین در بخش تأمین امنیت انرژی، نبود امکان ایجاد ذخایر استراتژیک قابل اتکاء و دسترسی مطمئن به انرژی در شرایط بحرانی است، به همین نحو برقراری و تداوم ارتباط با کشورهای نفت خیز جهان اجتناب ناپذیر است. چینی ها درک کرده اند، انرژی نیز می تواند حوزه ای برای آسیب پذیری باشد؛ به ویژه اگر تسلط آمریکا بر بسیاری از بازار های عمده نفتی جهان را مد نظر قرار دهیم، می تواند از این مهم به عنوان حربه ای مناسب جهت ضربه زدن به یکی از رقبای اصلی خود، یعنی چین بهره گیرد. چین و ایالات متحده که در 2010 حدود 33 درصد از نفت مصرفی جهان را به خود اختصاص داده اند، با توجه به تهدید هایی که در آینده محتمل است، برای تأمین امنیت انرژی به رقابت با همدیگر و با سایر کنشگران همچون ژاپن واتحادیه اروپا پرداخته اند. آمریکایی ها در مقایسه با چینی ها موقعیت به مراتب بهتری در خلیج فارس دارند، آمریکایی ها مدت مدیدی است که در منطقه حضور دارند.
برخی برآورد ها، که توسط مؤسسات و مراکز تحقیقاتی هچون «آژانس بین المللی انرژی» انجام شده، حاکی از این است که مصرف نفت این کشورتا 2020 به 12 میلیون بشکه در روز و تا 2030 به 16میلیون بشکه در روز خواهد رسید.(www.eia.gov )
همانطور که ذکر شد چین تا 1993 از لحاظ منابع نفتی، جزءکشورهای صادر کننده به شمار می رفت و احتیاجی به واردات نفت نداشت. اما از این تاریخ به مرور، به یکی از کشورهای عمده متقاضی خرید نفت تبدیل شد. تا 1993میزان تولیدات چین با میزان مصرف و تقاضای داخلی برابر بود و میزان تولید نفت چین حدود 2/5 میلیون بشکه درروز بود. اما در سال2000 میزان تولید داخلی در حد همان 2/5 میلیون بشکه در روز باقی ماند، ولی بر میزان واردات نفت افزوده شد. به همین ترتیب هر چه به دهه دوم قرن21 نزدیک می شویم بر واردات نفت چین افزوده شد، تا اینکه به اولین وارد کننده نفت پس از ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. جدول ذیل به وضوح اختلاف میان نیاز های نفتی چین و توانایی تولید داخلی را از 1993تا 2015 نشان می دهد.
البته مسائل مربوط به امنیت انرژی، فقط مختص به چین نیست وکشوهای اصلی مصرف کننده آن چون آمریکا، ژاپن و هند از این مسئله نگران هستند. از سال 2008 تا 2013 آمریکا،چین،ژاپن وهند که به ترتیب بزرگترین وارد کننده نفت خام بوده اند،از لحاظ نگرانی در باب امنیت انرژی نیز در صدر بوده اند. همانطور که در جدول زیر مشخص است از سال 2008 تا 2012 از میزان واردات نفت ایالات متحده کاسته شد و در مقابل میزان واردات نفت چین افزایش پیدا کرد و روند صعودی به خودگرفت. این افزایش سریع تقاضادر حالی صورت پذیرفت که مقدار تولید نفت در داخل چین با میزان تقاضا جهت مصرف همسان و برابر نمی باشد واختلاف فاحشی میان آنها وجود دارد.
میزان رشد سالیانه واردات نفت چین در مقایسه با سه کشور اصلی وارد کننده نفت( آمریکا، ژاپن و هند) نیز حائز اهمیت می باشد.
افزایش وابستگی به نفت وارداتی، احساس روبه تزاید« ناامنی در حوزه انرژی» را در میان رهبران چین برانگیخته است.آنان نگرانندکه اختلال در عرضه نفت و یا افزایش بسیار زیاد قیمت آن، تداوم توسعه اقتصادی این کشور را با خطر جدی مواجه سازد. اهمیت این نگرانی رهبران چین هنگامی روشن تر می گردد که توجه داشته باشیم،توسعه اقتصادی(economic development) و تداوم آن، مهم ترین ابزار مشروعیت حزب کمونیست چین(communist party of china)است.(2) البته مقامات پکن تبعات این نوع وابستگی دائمی به نفت را درک کرده اند و در صدد جایگزینی سوخت های دیگری بر آمده اند که خود فرایندی زمان بر و هزینه بر است. بنا به همین دلیل استراتژی که چین برای دهه های آینده و امنیت انرژی خود ترسیم کرده، مبتنی بر رابطه بسیار حسنه با کشورهای برخوردار از منابع غنی انرژی نفتی همچون ایران است. در خور یادآوری است که افزایش قیمت انرژی، اختلال در تأمین و انتقال انرژی و بحران در مناطق حساس جهانی از جمله خلیج فارس، ضربه هولناکی به امنیت انرژی چین وارد می سازد. با اینکه چین میزان تولید خودرا بالابرده و پیش بینی می شود تا سال 2030 به 5 میلیون بشکه در روز برسد؛ منتها شواهد و قرائن حاکی ازاین مهم دارد که نیاز این کشور به نفت 5/2 برابر میزان فعلی خواهد بود و بهترین محل برای تأمین آن جایی جز خلیج فارس نخواهد بود.
منابع
(1) مصلی نژاد،عباس و حق شناس،محمد رضا( 1391)،«جایگاه چین در اقتصاد انرژی خلیج فارس با تمرکز بر جمهوری اسلامی ایران»،پژوهش نامه علوم سیاسی،سال هشتم،شماره اول،صص 173-207.
(2) شریعت نیا،محسن( 1387)،آسیا و امنیت انرژی،تهران:انتشارات پژوهشکده تحقیقات استراتژیک.
*دانشجوی دکتری آینده پژوهی و کارشناس مسائل سیاسی
- برقراری روابط حسنه ومتقابل، با دول تولید کننده ودارنده بشترین ذخایرنفت جهان، همچون ایران و عربستان.
- تضمین امنیت انرژی ترانزیت دریایی برای انتقال مطمئن نفت به چین؛
- تلاش جهت رفع اختلافات با هرکدام از کشورهای اصلی صادرکننده نفت از طریق دیپلماسی فعال؛
- تلاش برای رفع تحریم های نفتی کشورهایی که چین با آنها مراوده دارد؛
- در پیش گرفتن دیپلماسی نفت پایه وگسترش آن درسطح منطقه ای ازطریق شعارچندجانبه گرایی؛
نکته درخور تأمل اینکه با قدرت گیری دنگ شیائوپینگ در 1976و سیاست های اتخاذی وی مبنی بر بازسازی سریع اقتصادی چین و سیاست درهای باز،ا قتصاد چین به مرور زمان جهش سریع خود را آغاز کرد، و بالتبع نیازهای نفتی چین رشد جالب توجهی به خود گرفت. تا جایی که این کشور از یک صادر کننده نفت(تا 1992)، درسالهای اخیر به دومین مصرف کننده و وارد کننده نفت تبدیل شد.
در اثر همین برنامه در میان کشورهای آسیایی، چین با داشتن بالاترین میزان نرخ مصرف و نیز برخورداری از سریع ترین رشد اقتصادی دنیا، نگرانی زیادی در باب تضمین جریان انرژی مورد نیاز خود در زمان حال و آینده دارد. زیرا دستیابی مطمئن به منابع انرژی، از عوامل اساسی در تضمین رشد اقتصادی چین می باشد. پیش بینی می شود در دردهه های آینده، مسئله امنیت انرژی به راهبردی ترین مسئله برای کشور چین مبدل شود.(1) از طرفی به دنبال رشد اقتصادی، به صورت طبیعی تقاضا برای واردات انرژی و مواد خام افزوده شده، تا جایی که چین درسال 2015 با پیشی گرفتن از ایالات متحده آمریکا به اولین مصرف کننده نفت جهان تبدیل شد.
از آنجا که یکی از مشکلات اصلی چین در بخش تأمین امنیت انرژی، نبود امکان ایجاد ذخایر استراتژیک قابل اتکاء و دسترسی مطمئن به انرژی در شرایط بحرانی است، به همین نحو برقراری و تداوم ارتباط با کشورهای نفت خیز جهان اجتناب ناپذیر است. چینی ها درک کرده اند، انرژی نیز می تواند حوزه ای برای آسیب پذیری باشد؛ به ویژه اگر تسلط آمریکا بر بسیاری از بازار های عمده نفتی جهان را مد نظر قرار دهیم، می تواند از این مهم به عنوان حربه ای مناسب جهت ضربه زدن به یکی از رقبای اصلی خود، یعنی چین بهره گیرد. چین و ایالات متحده که در 2010 حدود 33 درصد از نفت مصرفی جهان را به خود اختصاص داده اند، با توجه به تهدید هایی که در آینده محتمل است، برای تأمین امنیت انرژی به رقابت با همدیگر و با سایر کنشگران همچون ژاپن واتحادیه اروپا پرداخته اند. آمریکایی ها در مقایسه با چینی ها موقعیت به مراتب بهتری در خلیج فارس دارند، آمریکایی ها مدت مدیدی است که در منطقه حضور دارند.
منتها از حضور چینی ها در این بازار رقابتی، چند دهه بیشتر نمی گذرد. اشراف داشتن ایالات متحده بر اکثر کشورهای اصلی صادر کننده نفت( به جز ایران) یکی از معماهای غیر قابل حل پکن در مورد نیازهای انرژی خود در این منطقه که قلب انرژی جهان است، می باشد. مقامات پکن نیک می دانند که رشد و پیشرفت اقتصادی آنها به نفت خلیج فارس، بستگی زیادی دارد، و مهم اینکه باید از هرگونه عاملی که موجب برهم خوردن این چرخه شود و باعث تضعیف رابطه چین با دارندگان اصلی نفت جهان در خلیج فارس شود، ممانعت به عمل آورند. به بیان دیگر، رابطه ای مستقیم بین رشد اقتصادی چین و انرژی وارداتی به چشم می خورد یعنی به صورت طبیعی هر چه صنعت و اقتصاد چین سرعت بیشتری به خود بگیرد به نسبت تقاضا برای انرژی نیز افزایش می یابد و البته عکس این گفته نیز می تواند صادق باشد؛ یعنی اینکه هر چه امنیت انرژی و به صورت ویژه نفت رو به کاهش برود ، این امکان وجود دارد که در آینده ازسرعت پیشرفت اقصادی این کشورکاسته شود. چین از جمله کشورهایی است که حجم و ذخایر عظیمی از ذغال سنگ دنیا را در خود جای داده است و 69% درصد از نیاز های مربوط به انرژی چین را تأمین می کند. مصرف ذغال سنگ چین به طور متوسط از سالهای 2006 تا 2015 سالیانه حدود 1400میلیون تن بوده است( www.scribd.com). چنانچه در جدول ذیل در 2011سهم هر کدام از انرژی های مصرفی در این کشور نشان داده شده است.
ذغال سنگ با میزان 69 درصد در رتبه نخست مصارف چین قرار دارد، نفت با 18درصد مقدار زیادی از نیاز چین به انرژی را پوشش داده و انرژی های هیدروکربنی با 6درصد، گاز 4درصد، انرژی هسته ای 1درصد و دیگر منابع1درصد دررتبه های بعد هستند. بر طبق پیش بینی ها،ارقام فوق الذکر در دهه های آینده تغییر خواهد کرد و بر میزان تقاضا برای نفت افزوده شده و از میزان اتکا به مصرف ذغال سنگ با توجه به هزینه بر بودن و آلودگی های زیاد زیست محیطی، کاسته می شود. در سال 2015 چین با مصرف روزانه 9272میلیون بشکه در روز، گوی سبقت را از آمریکا برده و بزرگترین مصرف کننده نفت دنیا شناخته شد. با این حساب اگر از مصرف ذغال سنگ کاسته شود، چونکه دیگر منابع از جمله گاز و انرژی هسته ای جوابگوی نیازمندی های روز افزون انرژی چین نمی باشند، نفت اهمیت بیشتری پیدا نموده و نکته مهم اینجاست که به دلیل فقر منابع نفتی کشور چین و بهره برداری سخت و هزینه بر بودن آنها ، به شدت بر واردات نفت از خارج وابستگی پیدا می کند. در سند و پروژه های امنیت ملی چین نیز به این نکته اشاره شده که در بلند مدت باید نفت جایگزین مصرف سایر سوخت های فسیلی شود .در سالهای اخیر چینی ها به این امر پی برده اند که در مقایسه با مصرف و بازدهی سایر سوخت های فسیلی با ذغال سنگ، تفاوت و فاصله زیادی وجود دارد، بنابراین باید به سمت سیاست هایی رفت که مصرف سایر سوخت ها از جمله نفت وگاز سهم بیشتری داشته باشند.
ذغال سنگ با میزان 69 درصد در رتبه نخست مصارف چین قرار دارد، نفت با 18درصد مقدار زیادی از نیاز چین به انرژی را پوشش داده و انرژی های هیدروکربنی با 6درصد، گاز 4درصد، انرژی هسته ای 1درصد و دیگر منابع1درصد دررتبه های بعد هستند. بر طبق پیش بینی ها،ارقام فوق الذکر در دهه های آینده تغییر خواهد کرد و بر میزان تقاضا برای نفت افزوده شده و از میزان اتکا به مصرف ذغال سنگ با توجه به هزینه بر بودن و آلودگی های زیاد زیست محیطی، کاسته می شود. در سال 2015 چین با مصرف روزانه 9272میلیون بشکه در روز، گوی سبقت را از آمریکا برده و بزرگترین مصرف کننده نفت دنیا شناخته شد. با این حساب اگر از مصرف ذغال سنگ کاسته شود، چونکه دیگر منابع از جمله گاز و انرژی هسته ای جوابگوی نیازمندی های روز افزون انرژی چین نمی باشند، نفت اهمیت بیشتری پیدا نموده و نکته مهم اینجاست که به دلیل فقر منابع نفتی کشور چین و بهره برداری سخت و هزینه بر بودن آنها ، به شدت بر واردات نفت از خارج وابستگی پیدا می کند. در سند و پروژه های امنیت ملی چین نیز به این نکته اشاره شده که در بلند مدت باید نفت جایگزین مصرف سایر سوخت های فسیلی شود .در سالهای اخیر چینی ها به این امر پی برده اند که در مقایسه با مصرف و بازدهی سایر سوخت های فسیلی با ذغال سنگ، تفاوت و فاصله زیادی وجود دارد، بنابراین باید به سمت سیاست هایی رفت که مصرف سایر سوخت ها از جمله نفت وگاز سهم بیشتری داشته باشند.
لذا اینطور بیان شد که به مرور مصرف سایر سوخت های فسیلی به دو دلیل باید جایگزین ذغال سنگ شود:
1-اولا ذغال سنگ از زمره سوخت هایی است که ضرر های غیر قابل جبرانی بر آلودگی هوا بر جای می گذارد. 2-فرایند بهره برداری ازذغال سنگ وتبدیل آن به سوخت مصرفی نسبت به نفت و گاز بسیار زمان بر و هزینه بر است.
1-اولا ذغال سنگ از زمره سوخت هایی است که ضرر های غیر قابل جبرانی بر آلودگی هوا بر جای می گذارد. 2-فرایند بهره برداری ازذغال سنگ وتبدیل آن به سوخت مصرفی نسبت به نفت و گاز بسیار زمان بر و هزینه بر است.
برخی برآورد ها، که توسط مؤسسات و مراکز تحقیقاتی هچون «آژانس بین المللی انرژی» انجام شده، حاکی از این است که مصرف نفت این کشورتا 2020 به 12 میلیون بشکه در روز و تا 2030 به 16میلیون بشکه در روز خواهد رسید.(www.eia.gov )
همانطور که ذکر شد چین تا 1993 از لحاظ منابع نفتی، جزءکشورهای صادر کننده به شمار می رفت و احتیاجی به واردات نفت نداشت. اما از این تاریخ به مرور، به یکی از کشورهای عمده متقاضی خرید نفت تبدیل شد. تا 1993میزان تولیدات چین با میزان مصرف و تقاضای داخلی برابر بود و میزان تولید نفت چین حدود 2/5 میلیون بشکه درروز بود. اما در سال2000 میزان تولید داخلی در حد همان 2/5 میلیون بشکه در روز باقی ماند، ولی بر میزان واردات نفت افزوده شد. به همین ترتیب هر چه به دهه دوم قرن21 نزدیک می شویم بر واردات نفت چین افزوده شد، تا اینکه به اولین وارد کننده نفت پس از ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. جدول ذیل به وضوح اختلاف میان نیاز های نفتی چین و توانایی تولید داخلی را از 1993تا 2015 نشان می دهد.
البته مسائل مربوط به امنیت انرژی، فقط مختص به چین نیست وکشوهای اصلی مصرف کننده آن چون آمریکا، ژاپن و هند از این مسئله نگران هستند. از سال 2008 تا 2013 آمریکا،چین،ژاپن وهند که به ترتیب بزرگترین وارد کننده نفت خام بوده اند،از لحاظ نگرانی در باب امنیت انرژی نیز در صدر بوده اند. همانطور که در جدول زیر مشخص است از سال 2008 تا 2012 از میزان واردات نفت ایالات متحده کاسته شد و در مقابل میزان واردات نفت چین افزایش پیدا کرد و روند صعودی به خودگرفت. این افزایش سریع تقاضادر حالی صورت پذیرفت که مقدار تولید نفت در داخل چین با میزان تقاضا جهت مصرف همسان و برابر نمی باشد واختلاف فاحشی میان آنها وجود دارد.
میزان رشد سالیانه واردات نفت چین در مقایسه با سه کشور اصلی وارد کننده نفت( آمریکا، ژاپن و هند) نیز حائز اهمیت می باشد.
افزایش وابستگی به نفت وارداتی، احساس روبه تزاید« ناامنی در حوزه انرژی» را در میان رهبران چین برانگیخته است.آنان نگرانندکه اختلال در عرضه نفت و یا افزایش بسیار زیاد قیمت آن، تداوم توسعه اقتصادی این کشور را با خطر جدی مواجه سازد. اهمیت این نگرانی رهبران چین هنگامی روشن تر می گردد که توجه داشته باشیم،توسعه اقتصادی(economic development) و تداوم آن، مهم ترین ابزار مشروعیت حزب کمونیست چین(communist party of china)است.(2) البته مقامات پکن تبعات این نوع وابستگی دائمی به نفت را درک کرده اند و در صدد جایگزینی سوخت های دیگری بر آمده اند که خود فرایندی زمان بر و هزینه بر است. بنا به همین دلیل استراتژی که چین برای دهه های آینده و امنیت انرژی خود ترسیم کرده، مبتنی بر رابطه بسیار حسنه با کشورهای برخوردار از منابع غنی انرژی نفتی همچون ایران است. در خور یادآوری است که افزایش قیمت انرژی، اختلال در تأمین و انتقال انرژی و بحران در مناطق حساس جهانی از جمله خلیج فارس، ضربه هولناکی به امنیت انرژی چین وارد می سازد. با اینکه چین میزان تولید خودرا بالابرده و پیش بینی می شود تا سال 2030 به 5 میلیون بشکه در روز برسد؛ منتها شواهد و قرائن حاکی ازاین مهم دارد که نیاز این کشور به نفت 5/2 برابر میزان فعلی خواهد بود و بهترین محل برای تأمین آن جایی جز خلیج فارس نخواهد بود.
منابع
(1) مصلی نژاد،عباس و حق شناس،محمد رضا( 1391)،«جایگاه چین در اقتصاد انرژی خلیج فارس با تمرکز بر جمهوری اسلامی ایران»،پژوهش نامه علوم سیاسی،سال هشتم،شماره اول،صص 173-207.
(2) شریعت نیا،محسن( 1387)،آسیا و امنیت انرژی،تهران:انتشارات پژوهشکده تحقیقات استراتژیک.
*دانشجوی دکتری آینده پژوهی و کارشناس مسائل سیاسی
خبر های مرتبط
مطلب خوبی بود، بهره بردیم
کشورهای نفت خیز مصرف کننده خوبی هم برای صادرات کالاهای درجه 2 و 3 چینی هم می باشند چین تا حدودی معادلات تجاری دنیا را با کپی کردن محصولات برهم زده است.
خیلی قلم خوبی داشت چین برای پیشبرد اهداف خود همنطور که عرض کردید نیاز به امنیت انرژی دارد. و در این بین ایران برای همکاری بهترین گزینه برای چین هست
با تشکر از دوست خوبم