اپیدمی قتل و خودکش! مقصر کیست؟ راهکار چیست؟
رویداد۲۴| آمار قتل و خودکشی در مملکت چنان بالا رفته که هر بار سراغ اخبار میرویم با یک فاجعه جدید مواجه میشویم! برخی البته مثل همیشه دیوار رسانه را از همه کوتاهتر دیده و نوع پوشش اخبار مربوطه را موضوعات را دلیل این وضعیت میبینند.
ورای این سادهانگاری، اما لازم است که نگاه عمیقتر و ریشهایتر به موضوع داشته و راهکاری پیدا شود.
بدیهی است راهکار خروج از این شرایط پیدا نخواهد شد، مگر آنکه دلایل بروز این اوضاع را بدانیم و سعی نکنیم که با فرافکنی از کنار آن عبور کنیم.
مساله مهارتهای فردی است؟
مثلا همین امروز روزنامه «همشهری» به اشاره به جاری بودن ۷۰۰ هزار پرونده نزاع در کشور با لحنی قابل تامل و آمرانه تیتر زده «حرف بزن، یقه نگیر». جدای از انتقادی که به لحن وارد است، هدف از گزارش تاکید بر اهمیت گفتگو است. در همین راستا نیز نوشته: «چند نکته که برای کاهش آمار نزاع باید مورد توجه قرار بگیرند:
۱- سلامت روان: در دوران بعد از کرونا اعلام شد که احتمال سونامی اختلالات روانی وجود دارد، بنابراین باید قبول کرد که آمار مبتلا بودن ۲۵ درصد افراد به حداقل یک اختلال روانی افزایش یافته است؛ موضوعی که در کنترل خشم و پرهیز از نزاع تأثیر دارد.
۲-مهارت گفتگو: آموزش مهارت گفتگو چندان که باید مورد توجه قرار نگرفته است و افراد نمیدانند در شرایط بحرانی چگونه با دیگران دست به گفتگو بزنند.
۳-مهارتهای ارتباط اجتماعی: تعارض در جامعه امری طبیعی است، اما مردم مهارت حل تعارض را بلد نیستند تا اگر اختلاف نظری رخ داد، با ارتباط درست دست به رفع تعارض بزنند، در چنین شرایطی است که تعارضها ممکن است به بحران و خشونت تبدیل شوند.
۴- خودمراقبتی: افراد در شرایط کنونی جامعه باید کارهایی را انجام دهند که حالشان را خوب کند، این آمارهای اختلالات و جرائم نشان میدهد که مردم خودشان را فراموش کردهاند.»
نقش جامعه و ساختارها چیست؟
توجه این روزنامه اصولگرا بر فرد و مهارتهایی که باید داشته باشد، معطوف شده و نقش جامعه و وضعیت زندگی مردم را نادیده گرفته است.
در حالی که ابراهیم فیاض جامعهشناس اصولگرا در مصاحبه با «نامه نیوز» ضمن اشاره به اینکه به اپیدمی قتل و خودشکی نزدیک هستیم، میگوید: «وقتی جامعه بی هنجار، افراد یا فعال میشوند یا منفعل. افراد فعال به دیگران بددهنی و فحاشی میکنند و خشونت میورزند که نقطه اوج این رفتار دیگرکُشی یا قتل دیگران است. در مقابل افراد منفعل افسرده میشوند که نقطه اوجش خودکشی است. آنمی شدن جامعه به علت نوسازی آمرانه است؛ چنین جامعهای تمام ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، علمی و معرفتیاش را از دست میدهد، چون مسئولان میخواهند به طور آمرانه روال نوسازی را جلو ببرند؛ در حالی که جامعه چنین مسیری را انتخاب نکرده است یا آماده آن نیست.»
او حتی یک خبر بد هم دارد و میگوید: «هم اکنون چنین آسیبهایی در دانشگاه نیز وجود دارد. خیلی از استادها و دانشجویان خودشان به من میگویند یا غیرمستقیم درباره آنها شنیدم که قصد خودکشی دارند، چون ما تمام ساختارهای هنجاری دانشی دانشگاه را نابود کردیم.»
این استاد دانشگاه بر عکس «همشهری» توجه خود را به جامعه، سیاستها و ساختار معطوف کرده و میگوید: «سرمایه اجتماعی به معنی مشارکت گروهی در جهت خلاقیت اجتماعی است. وقتی سرمایه اجتماعی از بین برود حرکتهای دگرکُشی و خودکشی جایگزین خلاقیت اجتماعی میشود. معتقدم جامعه ما به طور وحشتناکی وارد دومینوی خودکشی و دگرکُشی شده است. آمار خودکشی و قتل فقط منحصر در طبقه کم درآمد نیست بلکه مصادیق بسیاری را مربوط به قشر تحصیلکرده و مرفه است.»
او با تاکید بر اینکه «آقایان باید این آسیبها را باور کنند و هرچه سریعتر به درمان بپردازند» میگوید: «یکی از عواملی که از خودکشی و دیگرکشی جلوگیری میکند غریزه جنسی است، چون غریزه جنسی، غریزه زندگی است و اگر آن را فعال کنیم میتوانیم این روند را معکوس کنیم. امروز جامعه ایران از لحاظ جنسی عقیم شده است، چون جوانان از لذت جنسی دور شده اند که نتیجه این اتفاق دور شدن از لذت زندگی است که عاملی برای خودکشی و دگرکشی میشود».
سهم رسانهها
کیومرث اشتریان در سرمقاله «شرق»، اما نگاه میانهای دارد. او نوشته: «نمیتوان همه چیز را به ویژگیهای روانی افراد تقلیل داد یا برعکس همه چیز را به عوامل سیاسی نسبت داد. آنچه ما میتوانیم به آن بپردازیم، این است که دریابیم نقش ساختارها و رفتارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در این میان چیست و ما چگونه باید به آن بپردازیم؟»
او از اهمیت احترام و تکریم به انسان گفته و نوشته: «احترام به جوانان، به ویژه آن دسته از جوانان که در زندگی سیاسی فعالاند، یک عامل مهم در کاستن از خطر خودکشی است. دوستی که مدتی را در زندان سپری کرده بود، میگفت رنج زندان را بهسادگی میتواند تحمل کند ولی رنج توهین و تحقیر بسیار سختتر است.»
اشتریان به نقش رسانهها نیز اشاره کرده و نوشته: «اغلب گفته میشود که به گونهای در رسانهها اخبار خودکشی بیان شود که تشویق به خودکشی نشود. البته سخن درستی است. خودکشی را نباید به حماسه تبدیل و قهرمانسازی کرد، آنگونه که برخی براندازان بر جنازه جوانان بزم سیاسی بر پا میکنند، اما این بدان معنا نیست که آن را کتمان کرد. گاهی باید صریح و شفاف سخن گفت تا بتوان جان بسیاری را نجات داد.»
او سهم قابل توجهی هم برای ضرورت رفع احساس تبعیض در جامعه قائل است و نوشته: «رسانههای رسمی با برگزاری نشستهای آزاد جوانان و از گرایشهای گوناگون سیاسی باید این حس را به آنان منتقل کنند که شنیده میشوند، دیده میشوند و به حساب میآیند. «سخنگفتن» نقش معجزهآسایی در تخلیه ناملایمات ما دارد. قرار نیست همه سخنها و پیشنهادهای آنان عملیاتی شود. در هیچ جای جهان نیز چنین امکانی وجود ندارد؛ چون سخنها و پیشنهادها اغلب با یکدیگر متعارضاند. اما شنیدهشدن از سوی دستگاههای رسمی تأثیر بسیاری دارد. حداقل، احساس تبعیض و محرومیت سیاسی را کاهش میدهد. برخی جوانان فعالترند، طبیعت آنان چنین است و باید به آنان توجه بیشتری داشت. آنها را در برابر متفکران قرار دهید که سخن بگویند و بشنوند نه اینکه با سخنرانیهای یکطرفه و کمارزش بخواهیم به خیال خام خود آنان را «هدایت» کنیم؛ آن هم سخنرانانی که گاه از لحاظ بهره هوشی و سواد سیاسی-اجتماعی یک سر و گردن از مخاطب خود پایینتر هستند و آنان را جریتر میکنند.»
لزوم چارهاندیشی
افزایش خشنونت در جامعه و پدیده خودکشی و قتل که این روزها شاهد آن هستیم قطعا با چند مقاله و مصاحبه مطبوعاتی قابل حل نیست و نیاز به عزم و اراده مسئولان دارد. شرح تبعات و آثار دست روی دست گذاشتن و عدم مواجهه صحیح با این بحران نیز کار سادهای نیست. با این وجود، به نظر میرسد که رسانهها گام نخست را برداشته و با توجه ویژه به این مساله خطیر نقش خود را ایفا میکنند، امید است که مسئولان نیز عزم خود را جزم کرده برای نجات جامعه از این وضعیت چارهای اندیشند.