مرگی باشکوه همراه با لبخند/ آیتالله هاشمی به روایت رسول صدرعاملی
رسول صدرعاملی وقتی خبر فوت اکبر هاشمیرفسنجانی را شنید، گفت او خاطرات زنده انقلاب بود که متأسفانه دیگر نیست.
اگر بخواهید آقای هاشمی را در یک جمله تعریف کنید، به چه ترکیب واژگانیای خواهید رسید؟
به نظر من آیتالله هاشمیرفسنجانی مردی بود که همیشه و در هر شرایطی لبخند از لبانش محو نمیشد.
به نظر شما این یک حُسن است؟
بله، بهویژه در کشور ما که از ابتدای انقلاب خطرات و وقایع زیادی را
پشت سر گذاشته است، سیاستمداری که در هر شرایط خودش را حفظ کند و با
صبوری و آرامش به حل چنین مسائلی بپردازد، خیلی مهم و حتما واجد ویژگیهای
منطقی و مثبت است.
حالا کاری ندارم که در این مسیر نتیجه چه بود؛ اما
آنچه مهم به نظر میرسد، روش و منش معقولانه یک سیاستمدار در برخورد با
وقایع است. به نظرم آقای هاشمی واجد چنین خصوصیاتی بود و به مفهوم واقعی در
برخورد با حوادث صبوری میکرد.
از خاطراتتان در مواجهه با آیتالله هاشمیرفسنجانی در روزهای اول انقلاب بگویید؟
خب در روزهای نخست انقلاب من بیشتر با آیتالله شهید بهشتی در ارتباط بودم؛ اما در چند موردی که با آقای هاشمی کار داشتم، ایشان واقعا مشکلات را خیلی سریع مرتفع کرد. یادم میآید آن زمان که در روزنامه اطلاعات بودم، به دلیل پیروزی انقلاب مدیریت این روزنامه بهکلی تغییر کرد و در روزهای نخست که روزنامه را مصادره کرده بودند، «اطلاعات» بیصاحب شده بود و فردی را در جایگاه مدیریتی آن گذاشته بودند که تاجر آهن بود و هیچ ارتباطی به مسائل فرهنگی و روزنامه نداشت! فقط هم به این دلیل که محل کار آهن فروشیاش نزدیک مکان روزنامه بود! به یاد دارم ساعت ١١ صبح یکی از روزها دراینباره با آقای هاشمی صحبت کردم و درباره وضعیت نابسامان روزنامه به ایشان گفتم. گفتند با امام (ره) دراینباره صحبت خواهم کرد. هیچ وقت از خاطرم نمیرود که عصر فردای آن روز که آقای محمود دعایی بهعنوان سرپرست روزنامه اطلاعات معرفی شدند.
البته بعدا شما از روزنامه اطلاعات خارج شدید. آیا در زمینه فیلمسازی هم ایشان به شما کمک کرد؟
بله، هنگام ساختن فیلم «خونبارش» به دلیل احتیاجم به تجهیزات و ادوات نظامی نیاز به کمک داشتم؛ چون آن زمان هم هنوز سازمان سینمایی و ادارهای برای پروانه ساخت وجود نداشت؛ بههمیندلیل در این زمینه آقای هاشمی هم برای گرفتن امکانات به من خیلی کمک کردند.
برای ساخت فیلم انتخاباتی آقای هاشمی در سال ٨٤ چگونه ورود پیدا کردید؟
در آن زمان آقای مهدی فیروزان با من تماس گرفتند و گفتند که میخواهند فیلمی برای آقای با هاشمی برای انتخابات ریاستجمهوری بسازند. من هم وارد کار شدم. حدود ٤٠ نفر از جوانان با گرایشهای فکری مختلف را جمع کردم تا با آقای هاشمی گفتوگو کنند که حدود چهار ساعت فیلم تهیه کردیم. به نظرم آن گفتوگوها بینظیر شده بود و سؤالات و پاسخها عالی بودند.
آخرینباری که با آقای هاشمی ملاقات کردید، کی بود؟
یکی از نشریات (روزنامه فرهیختگان) برای
نوروز ١٣٩٤ میخواستند ویژهنامهای منتشر کنند و از من دعوت کردند که با
آقای هاشمی گفتوگو کنم. خوشبختانه این گفتوگو صورت گرفت. جالب است که از
ایشان پرسیدم: «واقعیت این است که دلم میخواهد حال شما را بپرسم؛ در مجموع
نگاهتان به جهان هستی و کائنات به لحاظ انسانی و فرهنگی و فارغ از مباحث
سیاسی چگونه است» که پاسخ دادند: «مجموعه هستی به قدرت خداوندی در گردش است
و الحمدلله در سایه علم و دانش، دست بشریت هر روز بیشتر به اسرار هستی
میرسد. نگاهم به آینده بشریت مثبت است؛ چون علم بهسرعت در حال افزایش
کمّی و کیفی است» و بعد سؤال کردم «چشمانداز جایگاه ایران را چگونه
میبینید» که گفتند: «اگر منظور شما اصطلاح سیاسی چشمانداز باشد، ایران در
چشمانداز ١٤٠٤ کشوری پیشرفته در علم و دانش و فناوری و دارای رتبه اول در
منطقه است و اگر منظور شما، جدای از بحث چشمانداز و به معنای آینده باشد،
ایران از هر جهت ظرفیت پیشرفت دارد که بستگی به مدیریت ما دارد. طبعا
خیلیها مایلاند با ایران همکاری کنند. ما هم ظرفیت تعامل زیادی داریم که
همکاری کنیم. موانعی هم وجود دارد که باید آنها را از سر راه برداشت. بدون
برداشتن این موانع کاری پیش نمیرود». واقعیت این است که ایشان همیشه
پشتگرمی برای انقلاب و نظام بودند.
وقتی خبر فوت ایشان را شنیدید، اولین واکنشتان چه بود؟
وقتی خبر فوت ایشان را شنیدم، نمیدانستم چه بگویم! کمی بعد به نقش پررنگ ایشان فکر کردم. ایشان به دلیل روحیه اجتماعی بالایی که داشتند، هنوز هم توانایی برای کارکردن داشتند. تحلیل جالبی شنیدم که به نظرم درست است. این جمله که خیلی بیشتر از «هاشمی»، «امید به هاشمی» مهم است. معتقدم ایشان خیلی خوب و با سلامت این دنیا را ترک کرد. تا لحظه آخر کار کرد. چه باشکوه مرد. ایستاده و همراه با لبخند به سرای باقی شتافت. واقعا مرگ زیبایی داشت. روحش شاد.