پایان اصلاحطلبی انتخابات محور/ باورهایی درباره فرق اصلاح طلبان با اصولگرایان که پس از ۱۴۰۰ رنگ باخت
رویداد۲۴ میثم سعادت: سال ۱۳۷۶ در عین ناباوری، سیدمحمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران رسید. پیروزی خاتمی یک باور را در میان حلقههای نزدیک به او ایجاد کرد و آن اینکه اشکالاتی وجود دارد را میتوان با تکیه بر صندوقهای رای و استفاده از ظرفیتهای قانونی را اصلاح کرد. به مرور این خواستهها، موجب ایجاد جریانی به نام اصلاحطلبی شد؛ جریانی که دستی در قدرت داشت و دستی در جامعه مدنی.
احزاب اصلاحطلب سعی کردند میانجی مردم و حاکمیت باشند. روزنامههای اصلاحطلب پر بود از مقالات و نوشتههای افرادی که طی دو دهه اول انقلاب منزوی شده بودند. از لیبرالهای نهضت آزادی تا چپگرایانی مثل فریبرز رئیس دانا و فعالان حقوق زنان مثل شیرین عبادی صاحب تریبون شدند اما این همه ماجرا نبود؛ اصلاح طلبان از اعتماد بالای حاکمیت به این جریان صحبت میکردند و جریان اصلاحطلب مملو بود از چهرههایی مثل موسوی اردبیلی، عبدالله نوری، عطاءالله مهاجرانی و ... که تا آن زمان زاویهای با اصل جمهوری اسلامی نداشتند اما سال ۸۸ این پیوند گسست. آنها که گمان میکردند هرگز با برخورد سرد نظام مواجه نمیشوند، به زندان افتادند. در این سالها شیخونیت هاشمی و خاتمی تا حدی این جریان را حفظ کرد تا به مدد سرمایه اجتماعی محصوران، یک بار دیگر موجی در حمایت از حسن روحانی ایجاد شود.
سال ۱۴۰۰ اما به نظر میرسد نقطه پایانی افسانه اصلاحات باشد. دیگر از کنگرههای پرشور احزاب اصلاحطلب خبری نیست؛ نیمی از احزاب نتوانسته یا نخواستهاند کنگره برگزار کنند و آنهایی که ترکیب جدید شورای مرکزی را معرفی کردهاند، حداقل نیمی از اعضای موثرشان ریزش کردهاند و دستکم از سال ۹۸ به بعد تاثیری هم در انتخابات نداشتند. در این شرایط آیا جریان اصلاحطلبی انتخاباتمحور ایران هم میتواند ۱۴۰۰ را به عنوان نقطه پایانی فعالیت خود در نظر بگیرد.
بیشتر بخوانید: نمایندگان تهران در مجلس دهم چه میکنند؟
به نظر میرسد در سال ۱۴۰۰ باطل بودن چند باور که اساس فعالیتهای اصلاحطلبانه بود، برای همگان ثابت شده باشد. طبیعی است در چنین شرایطی، جریانی که کل مانیفست خود را روی این باورها قرار داده است، نمیتواند اثرگذاری سیاسی داشته باشد. بعضی از این باورها به این شرح هستند:
باور اول: «اصلاح طلبان میتوانند با دنیا توافق کنند، اما اصولگرایان از انجام توافق عاجز هستند.» اگرچه تیم احمدی نژاد و جلیلی در دوره افزایش قیمت نفت، تمایلی به توافق هستهای با دنیا نداشتند و پس از آن در دوره تحریم هم گامی جدی در مذاکرات برنداشتند، اما ابراهیم رئیسی نشان داد در شرایط تحریم از مذاکره فراری نیست و نقطهای که امروز حسین امیرعبداللهیان ایستاده است، همان نقطهای است که محمدجواد ظریف هفت سال پیش ایستاده بود. با این تفاوت که حالا «دیپلماسی و میدان» و «دولت پیدا و پنهان» با یکدیگر همسو هستند. دیگر کسی در شهرداری تهران بیلبورد علیه وزیر خارجه نمیزند و «همایش دلواپسیم» در قم و تهران برگزار نمیشود. هرچند در ظاهر این اصولگرایان هستند که یک گام به عقب برداشتهاند، اما در واقع ضربه اصلی به اصلاحطلبان مدعی محور مقاومت خوده است که وزیر خارجه ایران را در حد یک الهه میپرستیدند.
باور دوم: «اصولگرایان در مسائل اجتماعی شبیه بنیادگرایان طالبان عمل میکنند. در خیابان دیوار میکشند و آزادیهای اجتماعی به خصوص درباره زنان را سرکوب میکنند.» تجربه هشت ساله دولت احمدی نژاد و تجربه هشت ماهه دولت ابراهیم رئیسی نشان داد همه آن اعتراضات به بدحجابی و همه آن تاکیدها به ضرورت بازگشت گشتهای ارشاد به خاطر اختلافنظرهای سیاسی و کم شدن بودجه برخی نهادهای فرهنگی بود. هیچ گزارش معتبری وجود ندارد که نشان دهد در این هشت ماه برخورد گشت ارشاد افزایش یافته باشد. حتی سلبریتیهای بیحجاب حالا به وزارتخانه ورزش و جوانان دعوت میشوند تا برای تسهیل ازدواج، تندترین اصولگرایان را راهنمایی کنند.
اصلاح طلبان هرچند بارها شعار دادند، اما در عمل و در بزنگاههایی مانند خودسوزی دختر آبی یا اعتراضات دختران خیابان انقلاب سکوت کردند. اصلاحطلبان فرصت طلایی حضور در حاکمیت را برای تصویب قانونی برای عدم دخالت حاکمیت در پوشش مردم از دست دادند و فعالیت آنها نهایت به چند توییت توسط چهرههای رادیکال محدود شد.
اصولگرایان هرچند در گفتار برخی ائمه جمعه و نمایندگان روحانی مجلس، از بدحجابی انتقاد میکنند، اما وقتی در قدرت قرار میگیرند، تمایلی ندارند جامعه را عصبانیتر کنند. دستکم ادبیات احمدی نژاد و رئیسی با روحانی و خاتمی، یا ادبیات کروبی و عارف با ادبیات لاریجانی و قالیباف، در مورد حجاب تفاوتی ندارد. حالا با اطمیمان میتوان گفت برای دخترانی که پوشش متفاوتی میپسندند، روحانی و رئیسی تفاوتی ندارد.
باور سوم: «تنها راه اعتراض به حاکمیت، حضور در انتخابات است و روشهای جایگزین مثل اعتراضات خیابانی با سرکوب مواجه میشود.» باور سوم هم در همین ماجرای طرح صیانت رنگ باخت. مردم ایران بدون اینکه در انتخابات استصوابی شرکت کنند، با طرح صیانت مخالفت کردند و دستکم تا اینجا این مخالفت، حامیان صیانت را که نفوذ زیادی در راس حاکمیت دارد، آچمز کرده است.
اعتراضات و هشتگ زدن در فضای مجازی، تا این لحظه بیشتر از ۱۰۰ نماینده اصلاح طلب مجلس دهم موثر بوده است که نتوانستند مانع فیلتر شدن تلگرام با ۱۸ میلیون کاربر ایرانی شوند. همین موفقیت، شاید ناظران را به این نتیجه برساند که اصلاحات خشونتپرهیز، الزاما کمک به توزیع رانت میان افراد حاضر در فهرستهای انتخاباتی نیست. فعلا زمان برای اصلاحطلبان به پایان رسیده است و اگرچه اصلاح طلبی از بین نخواهد رفت، اما جریان اصلاح طلب ایران در شرایط کنونی چیزی برای عرضه ندارد.
فک کنم زیر این خبر همفکران این گرسنه گان بیت المال اراجیفی رو بنویسن زیر خبرای جنگ روس و اکراین که پته هاشون تو آب بود پیداشون نبود میان که اون سر قماش رو بکوبند ...