نفوذ منطقهای اگر در راستای آرامش مردم نباشد، فایدهای ندارد/ چاره کار فقط ارجاع به مشروعیت حاکمیتی است
رویداد۲۴ سعید شمس: مهدی مطهرنیا در گفتوگو با رویداد۲۴ در تحلیل وضعیت کنونی ایران در شرایطی که حاکمیت به طور جدی چالشهای عدیدهای را تجربه می کند، اظهار داشت: انتقادها و چالشهای زیاد و جدی حاکمیت را فرا گرفته است. وقتی حاکمیت با این موضوع روبرو میشود، مشروعیت از بین میرود. با این توضیح که با از بین رفتن مشروعیت، در صحنه داخلی، منطقهای و بینالمللی انزوا به صورت ماهیتی بروز کرده و میتواند عمقِ اثر پیدا کند. پس آنچه امروز ملموس است، چیزی جز این نیست که چالشها و بحرانها بر حاکمیت فشار آورده است، لذا میبینیم مباحثی چون جدایی دین از سیاست، فقدان کارآمدی برای عنصر حاکمیتی، در جامعه گسترش پیدا کرده است و نوعی «نوتطبیق گرایی» بین ایران کنونی و گذشته ایران و همچنین ایران کنونی و با حال و گذشته کشورهای همردیف با ایران در بین افکار عمومی رخ داده است.
او میگوید: چاره کار فقط ارجاع به مشروعیت حاکمیتی است. یعنی باید این عنصر ذهنی اعمال قدرت دوباره احیا شود که کار سختی است. چون بسیاری از رخدادها، ساختارها و عاملیتها باید تغییر کنند. با این توضیح که «تغییر» توسط «دولت»ی که خود را برتر از هر گفتمان دیگر در بازتعریف آن مشروعیت تحت گفتمان انقلابی تعریف میکند، امری دشوار است.
مطهرنیا در توضیح «نقطه مطلوب» حاکمیت توضیح داد: مطلوب حاکمیت ثبات سیاسی و نفوذ در منطقه است. با این توضیح که ثبات در سیاست و نفوذ منطقهای و هر امر دیگری زمانی مهم شده و ارزش پیدا می کند که بتواند ایجادکنندهِ زمینههای رسیدن به اهداف تعریفشدهای باشد که مردم خواهان آن هستند. یعنی اگر این مهم محقق شود و با اقتدار و نفوذ منطقهای بتوانید به موفقیتهایی بیشتر در راستای افزایش رضایت عمومی برسید، میتوانید «ثبات» و «نفوذ» را مفید بدانید. در واقع این دو مقوله باید در خدمت برآورده شدن مطالبههای مردم در زمینههای مختلف باشد. اما اگر اگر ثبات و نفوذ آرامشبخش و ایجادکننده توسعه ملی نباشند، چه ماهیتی دارد؟ چه کارکردی دارد؟ اصلاً چرا مهم است؟ به چه دردی می خورد؟ اگر اقتدار در نفوذ منطقهای همزمان با این باشد که مردم درون کشور با آسایش، با آرامش، با آزادی کامل و رعایت عدالت و اعتدال زندگی نکنند، آن نفوذ منطقهای چه توجیهی دارد و با چه هدفی ایجاد می شود؟
استاد روابط بینالملل دانشگاه افزود: باید گفت هدف از ثبات و نفوذ و اقتدار، به دست آوردن شرایط لازم برای رساندن جامعه به حالتی است که مردم کمترین دغدغه ممکن را داشته باشند. با این حال باید گفت اقتدار و ثبات و ... لازم است و دولتی که از اینها محروم باشد و .. نمیتواند دولت باشد. اما باید بپذیریم مفاهیم را در جای خود به کار ببریم و به نفع خود مصادره نکنیم. اهداف ملی تعریفشدهِ ملتها، در امنیت ملی و توسعه ملی همهجانبه است و اگر ثبات، اقتدار و نفوذ وجود نداشته باشد، چه ماهیت و اهمیتی برای کارکردی بودن مطرح میشود؟
مطهرنیا در پایان گفت: نفوذ منطقهای که هیچ، شما اگر نفوذ بینالمللی داشته باشید و ابرقدرت باشید، اما مردمانت آرامش نداشته باشند و رنج بکشند، از مقوله اقتصادی آزار ببینند، در مسائل اجتماعی نابسامانی را تحمل کنند، فناوریها کهنه و غیرموثر باشند، در زیست بوم و اکوسیستم در وضعیت غیرقابل تحملی باشند و ارزشها و فرهنگ فرو ریخته باشد و نیروی انسانی به طور جدی به مهاجرت فکر کند و .... «ابرقدرت» بودن شما نه تنها مهم نیست، بلکه هیچ ارزشی ندارد و فقط به کارِ تبلیغ، آنهم تبلیغی بیاثر میآید.
یعنی کل پولی که باید صرف پیشرفت کشور و رفاه مردم میشد ، صرف ساخت و ارسال موشک و پهباد به این سه کشور شده .