تاریخ انتشار: ۱۸:۳۸ - ۰۹ دی ۱۴۰۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

صدام حسین، از بی‌رحم‌ترین دیکتاتور‌های قرن بیستم که با مشت آهنین حکمرانی کرد

این گزارش سفری است به تاریک‌ترین زوایای تاریخ معاصر عراق، جایی که صدام حسین، یکی از جنجالی‌ترین و بی‌رحم‌ترین دیکتاتور‌های قرن بیستم، با مشت آهنین بر سرنوشت ملتش حکمرانی کرد. از جنگ خونین با ایران تا اشغال کویت و سرکوب وحشیانه قیام‌های داخلی، روایت زندگی او داستانی از قدرت‌طلبی، خشونت و سقوط است. در این متن، ضمن مرور جنایات هولناک صدام، روند تحولات سیاسی و نظامی که به سرنگونی و دستگیری او انجامید، به‌طور دقیق و تحلیلی بررسی شده است.

صدام حسین، از بی‌رحم‌ترین دیکتاتور‌های قرن بیستم که با مشت آهنین بر سرنوشت ملتش حکمرانی کرد

رویداد۲۴ | صدام حسین نمادی از شرارت بود، مجسمه‌ی شرارت و شرارت مجسم. در بدو قدرت گرفتنش دستور قتل بسیاری از هم‌حزبی های خود را صادر کرد. جنگی ویرانگر را با ایران آغاز کرد که هشت سال به طول انجامید. در طول جنگ ایران و عراق دستور استفاده از سلاح‌های شیمیایی را علیه نیروهای ایرانی صادر کرد که منجر به کشته شدن بین هزاران نفر شد. او همچنین از همین سلاح‌ها علیه جمعیت بزرگ کردهای عراق استفاده کرد که باعث مرگ بین ۱۵۰ تا ۳۴۰ هزار نفر شد. چند سال بعد، صدام جنایات خود را با حمله به کویت (۱۹۹۰-۱۹۹۱) گسترش داد که در طی آن بیش از ۱۰۰۰ شهروند این کشور کشته شدند. در سال ۱۹۹۱، او سرکوب شورش‌ کردها و شیعیان را نیز در دستور کار قرار داد که در نتیجه آن بین ۳۰ هزار تا ۶۰ هزار نفر کشته شدند.

در سال ۲۰۰۳، پس از درخواست‌های مکرر ایالات متحده و متحدانش برای تسلیم تمامی سلاح‌های کشتار جمعی، صدام حسین مردم خود را باری دیگر به جنگ با غرب کشاند. بی‌تردید صدام حسین دیکتاتوری ترسناک بود، مردی که در کنار هیتلر و استالین، به‌عنوان یکی از منفورترین شخصیت‌های سیاسی قرن بیستم شناخته می‌شود. اما چه چیزی او را به چنین شخصیتی تبدیل کرد؟

تولد و دوران کودکی

صدام حسین در ۲۸ آوریل ۱۹۳۷ در روستای کوچکی به نام العوجه، در چند مایلی شرق شهر تکریت، به دنیا آمد. مادر او زنی قوی‌اراده به نام صبحه طلحه المسلط بود، و پدرش حسین المجید نام داشت. او هیچگاه پدر خود را ندید، پدر صدام پیش از تولد وی ناپدید شد و فرض بر این بود که فوت کرده است.

اگرچه دوران کودکی صدام با معیارهای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرد فقیرانه نبود، اما همچنان بسیار ساده و پیش‌پا افتاده بود. منزل خانوادگی او یک کلبه گلی تک‌اتاقه بود که تمام اعضای خانواده در آن زندگی و استراحت می‌کردند. امکاناتی چون بهداشت، برق یا آب آشامیدنی در این خانه وجود نداشت. علاوه بر این، روستای العوجه که در منطقه‌ی بسیار محرومی واقع شده بود، فرصت‌های کمی برای یک پسر جوان فراهم می‌کرد.

تکریت تنها به خاطر هندوانه‌هایش و قایق‌هایی که به نام "کلک" شناخته می‌شدند و این هندوانه‌ها را از طریق رود دجله به بغداد منتقل می‌کردند معروف بود. بیماری‌های فراوانی در این منطقه شیوع داشت، به‌ویژه مالاریا و بیلارزیا. بیشتر مردم از یکی یا چند مورد از این بیماری‌ها رنج می‌بردند... امید به زندگی نیز در این منطقه بسیار کوتاه بود.


بیشتر بخوانید: واکاوی عقاید ابوالحسن بنی صدر| اتوپیاگرایی روشنفکری که می‌خواست جامعه‌ای عمیقاً منحط را نجات دهد


با در نظر گرفتن مطالب فوق، تعجب‌آور نیست که بدانیم صدام جوان بیشتر سال‌های ابتدایی زندگی خود را به بازی در کوچه‌پس‌کوچه‌های العوجه سپری کرد و در نوجوانی به‌عنوان یک فرد سرکش و قلدر شناخته شد. در سن شش‌سالگی صدام، مادر او مجددا ازدواج کرد و ناپدری جدیدش او را وادار به کار در مزارع عمومی می‌کرد. این زندگی سخت، با آزار و اذیتی که از سوی ناپدری‌اش متحمل می‌شد و ممنوعیت رفتن به مدرسه، غیر قابل تحمل بود. در واقع تنها شخصی که صدام به او احترام می‌گذاشت و تحسینش می‌کرد، دایی مادری‌اش خیرالله طلحه بود. طلحه فردی تحصیل‌کرده بود که زمانی به‌عنوان ستوان دوم در ارتش عراق خدمت کرده و سپس معلم مدرسه شده بود.

صدام حسین در سال ۱۹۴۷، در سن ده‌سالگی، خانه را ترک کرد تا با این خویشاوند محبوبش زندگی کند. بر اساس منابع تاریخی، دلیل این جدایی ناگهانی این بود که صدام به‌شدت مشتاق بود تحصیل کند، خواندن و نوشتن بیاموزد و، مهم‌تر از همه، راهی برای خروج از فقر پیدا کند و برای خودشبه موفقیتی دست یابد.

آغاز فعالیت سیاسی صدام حسین

بین سال‌های ۱۹۵۳ و ۱۹۵۴، صدام در آزمون ورودی دانشکده نظامی بغداد شرکت کرد اما به دلیل کمبود تحصیلات موفق نشد. این شکست، در کنار پس‌زمینه فقیرانه‌ای که داشت، بدون شک به عقده‌های موجود او دامن زد. بااین‌حال او تمرکز خود را به سمت سیاست معطوف کرد. صدام خود را به اقلیت سنی عراق که فقیرترین قشر جامعه بودند، نزدیک کرد و در تظاهرات ضد دولتی فعال بود. او گروه‌هایی از اوباش را برای همراهی در این اعتراضات متقاعد کرد و آنها را برای حمله به مخالفان بسیج کرد. هم‌زمان، صدام شروع به برقراری ارتباط با بخش‌های سازمان‌یافته‌تر اپوزیسیون کرد؛ دانشجویانی که با حزب بعث، یک حزب سیاسی تاسیس‌شده در حدود سال ۱۹۴۰ در سوریه، وابستگی داشتند.

در ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸، ارتش عراق به رهبری سرتیپ عبدالکریم قاسم و سرهنگ عبدالسلام عارف، سرانجام حکومت سلطنتی عراق را سرنگون کرد. صدام به اندازه‌ای خوشحال شد که انگار خودش این اقدام را انجام داده بود. این واقعه، به گمان او، آغاز یک مرحله جدید برای کشورش بود، اما تا سال ۱۹۵۹ نگرش او به قدری تغییر کرد که در ۷ اکتبر اقدام به ترور قاسم (که اکنون ریاست‌جمهوری را به دست گرفته بود) کرد. پس از شکست این توطئه، صدام به مصر گریخت و چهار سال بعد، در سال ۱۹۶۳ و زمانی که حزب بعث به رهبری احمد حسن البکر با کودتایی موفق به برکناری قاسم شد، صدام دوباره به عراق بازگشت.

همان‌طور که در سیاست خاورمیانه، به‌ویژه عراق، مرسوم است، اوضاع برای مدت طولانی پایدار نماند و صدام چند ماه پس از بازگشت به عراق، بار دیگر زندانی شد، زیرا سرهنگ عبدالسلام محمد عارف قدرت را از بعثی‌ها گرفته بود. صدام سرانجام از این مهلکه نیز گریخت و در سال ۱۹۶۶ به‌عنوان دبیرکل معاون حزب بعث منصوب شد؛ حزبی که در سال ۱۹۶۸ کودتای دیگری ترتیب داد و این بار البکر را به‌عنوان رئیس‌جمهور کشور تثبیت کرد.

پیشرفت در حزب بعث

صدام حسین اکنون ریاست دفتری با نام "روابط عمومی" را بر عهده داشت، نامی زیبا برای یک سازمان خشن و خوفناک. در واقع "روابط عمومی" به معنای امنیت مخفی بود. صدام تلاش کرد تا تعداد زیادی از وزارتخانه‌های دولتی را زیر نظر خود قرار دهد و همچنین مطمئن شد که تمامی تهدیدها علیه حزب و بنابراین موقعیت او، چه واقعی و چه خیالی، به‌سرعت برطرف شوند.

یکی از قربانیان این سیاست‌ها سرهنگ حاج سری بود که به دلیل عدم وابستگی به حزب بعث، تهدیدی جزئی برای صدام به شمار می‌رفت. سری به اتهام جاسوسی برای سازمان سیا بازداشت شد و تحت بازجویی‌ها و شکنجه‌های بی‌رحمانه قرار گرفت و وقتی تسلیم نشد، شکنجه‌گران او تهدید کردند که به همسر و اعضای خانواده‌اش تجاوز خواهند کرد. این تهدید بیش از حد طاقت‌فرسا بود و سرانجام سری آنچه را که بازجویان می‌خواستند اعتراف کرد. کمی بعد نیز او به اعدام محکوم گشته و به دار آویخته شد.

بی‌تردید این اولین اقدام بی‌رحمانه‌ای نبود که صدام حسین آغاز کرده بود و مطمئنا آخرین آن نیز نبود. در مدت کوتاهی پس از آن، سی فرد به اتهام جاسوسی برای اسرائیل، با کمترین شواهد، محاکمه شدند. صدام که در آن زمان مسئول تمامی تبلیغات دولتی حزب بود، تصمیم گرفت نمایش بزرگی از این پرونده ترتیب دهد و جلسات محاکمه را پخش تلویزیونی کرد. نتیجه محاکمه تقریبا قابل پیش‌بینی بود؛ همه متهمان گناهکار شناخته شده و به اعدام محکوم شدند. اجساد پس از اجرای حکم، بیش از یک روز در میدان آزادی بغداد به نمایش گذاشته شدند.

رسیدن به قدرت مطلقه

صدام پس از این ماجرا بر ارتش عراق که تنها تهدید واقعی برای رژیم جدید بود تمرکز کرد. او به‌جای مقابله با نیروهای عادی، سازمانی شبه‌نظامی به نام "ارتش مردمی" تاسیس کرد که تحت کنترل مستقیم وی قرار داشت. اقدام بعدی وی شامل محدود کردن فعالیت‌های تمامی مخالفان شناخته‌شده بعثی بود. در همین راستا، صدام دستور اعدام هفده پسر و نوه یکی از مخالفان معروف حکومت، یعنی سید محسن حکیم را صادر کرد.

هرچه صدام بیشتر در قدرت باقی می‌ماند، کنترل او بر کشور قوی‌تر می‌شد. همان‌طور که سعید ابو ریش، روزنامه‌نگار و نویسنده، اشاره می‌کند: «رویکرد دوگانه صدام برای تثبیت قدرت بعثی تا پایان سال ۱۹۷۳ ادامه یافت. اول دشمنان، چه افراد باشند و چه گروه‌های قومی یا مذهبی یا احزاب سیاسی، خنثی شدند. هم‌زمان، برنامه‌های اجتماعی و اقتصادی جاه‌طلبانه با سرعت بالا دنبال شدند.»

صدام حسین، از بی‌رحم‌ترین دیکتاتور‌های قرن بیستم که با مشت آهنین بر سرنوشت ملتش حکمرانی کرد

در دسامبر ۱۹۷۴، صدام پنج روحانی شیعه را به دلیل تهدید علیه بعثی‌ها اعدام کرد و طی ماه‌های بعد، بیش از ۲۰۰ هزار شیعه را به ایران تبعید کرد. اما هیچ‌یک از این اقدامات با آنچه که در سال ۱۹۷۹ رخ داد، قابل مقایسه نیست؛ زمانی که صدام البکر را مجبور به استعفا کرد؛ اقدامی که در مجامع رسمی استعفای البکر به دلیل بیماری عنوان شد.

رویارویی صدام حسین با ایران

صدام حسین اکنون خود را رئیس‌جمهور عراق اعلام کرد. او کنترل کامل کشور را به دست گرفت و قصد کناره‌گیری از قدرت را نداشت. انتظار میرفت که سال‌های آینده فعالیت‌های صدام صرف آبادانی کشور عراق شود. اما رویدادی در کشور همسایه، یعنی ایران، اتفاق افتاد و همه چیز را تغییر داد: انقلاب اسلامی. وقوع انقلاب صدام حسین را نسبت به اشغال استان‌های جنوبی ایران تحریک کرد. از طرفی دیگر، رهبران ایران نیز شیعیان عراق را به سرنگونی صدام تشویق می‌کردند. این وضعیت به‌طور حتم به فاجعه‌ای منجر می‌شد و سر آخر هم فاجعه اتفاق افتاد. در سپتامبر ۱۹۸۰، عراق در پاسخ به مجموعه‌ای از حملات مرزی از سوی ایران، حمله‌ای تمام‌عیار با بیش از ۳۰۰ هزار نیرو علیه همسایه خود ترتیب داد.

صدام شخصا از یک پناهگاه زیر کاخ ریاست‌جمهوری خود، این عملیات را هدایت می‌کرد. او هر تصمیم نظامی، از حملات بمب‌گذاری گرفته تا درگیری‌های جزئی را کنترل می‌کرد و در عین حال نظارت خود را بر امور داخلی حفظ کرده بود. هرچه جنگ طولانی‌تر می‌شد، شرایط در داخل عراق نیز بدتر می‌شد. در این دوره تعداد کارکنان سازمان امنیت مخفی ده برابر افزایش یافت و گفته می‌شود که بین سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۲، بیش از ۳۰۰۰ غیرنظامی، عمدتا شیعه، اعدام شدند.

اقدام عجیب دیگر صدام در این دوره، در یک جلسه کابینه در مارس ۱۹۸۲، رخ داد. در این جلسه صدام حسین وزیر بهداشت، ریاض ابراهیم، را برای لحظه‌ای به بیرون اتاق فراخواند و با اسلحه او را کشت. سپس به جلسه بازگشت، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بود.

استفاده از گاز خردل

تا سال ۱۹۸۳، جنگ ایران و عراق به بن‌بست رسیده بود. هزاران نفر از دو طرف کشته شده بودند، اما هیچ پیشرفتی حاصل نشده و هیچ‌یک از کشورها به حل مسئله نزدیک‌تر نشده بودند. تا اینکه صدام استفاده از گاز خردل و گازهای اعصاب (بر خلاف کنوانسیون‌های لاهه ۱۸۹۹ و ژنو ۱۹۲۵) را آغاز کرد. یکی از بدترین حملات، به شهر کردنشین حلبچه (با جمعیتی حدود ۴۵ هزار نفر) در شمال عراق انجام شد که ترکیبی از گاز خردل (که بر پوست، چشم‌ها و غشاهای بینی، گلو و ریه‌ها تأثیر می‌گذارد) و عوامل عصبی سارین، تابون و وی‌اکس در آن استفاده شد. تخمین زده می‌شود که در این حملات بین ۳۲۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر کشته شدند و حتی کسانی که جان سالم به در بردند نیز دچار مشکلات جدی و طولانی‌مدت سلامت شدند. استفاده از سلاح‌های شیمیایی بیشتر در عملیات موسوم به "انفال" ادامه یافت. این عملیات علیه کردهایی انجام شد که صدام بیم داشت خواهان ایجاد یک کردستان مستقل باشند. تخمین زده می‌شود که در این کمپین بین ۵۰ هزار تا ۱۰۰ هزار نفر از مردان، زنان و کودکان کرد به‌وسیله سلاح‌های شیمیایی کشته، اعدام یا آواره شدند و روستاها، مزارع و مساجدشان نابود شد.

نهایتا در ژوئیه ۱۹۸۸ و پس از تقریبا هشت سال جنگ، ایران مجبور به پذیرش قطعنامه شد و اگرچه معاهده صلحی امضا نشد، توافقی برای پایان خصومت‌ها صورت گرفت. با این حال، هزینه‌های این جنگ نه تنها برای ایران بلکه برای عراق نیز بسیار سنگین بود. خزانه عراق تقریبا خالی شده بود، روحیه مردم به پایین‌ترین سطح خود رسیده و فساد فراگیر شده بود. با این وجود، صدام معتقد بود که بهترین راه برای تقویت موقعیتش در خاورمیانه و تبدیل کشورش به یک قدرت غیرقابل چشم‌پوشی، ادامه توسعه سلاح‌های شیمیایی است. او تا حد ممکن منابع مالی را از پروژه‌های غیرنظامی و نظامی برداشت کرد و با وجود اینکه مردم عراق در آستانه گرسنگی بودند، هرگز در تامین مالی برنامه سلاح‌های شیمیایی خود کوتاهی نکرد. با این حال اهداف صدام برای خرید تجهیزات از خارج به‌زودی متوقف شد، زیرا غرب از ارائه اعتبارات بانکی به او خودداری کرد و ایالات متحده نیز شروع به رهگیری محموله‌های مختلف سلاح‌های غیرمتعارف به عراق کرد.

پس از جنگ ایران و عراق

صدام حسین، خشمگین از چنین وضعیتی، رفتارهایی غیرقابل‌پیش‌بینی از خود نشان داد. پسرش، عدی حسین، نیز که بسیاری او را دارای مشکلات روانی می‌دانستند، به رفتارهای غیرقابل‌پیش‌بینی روی آورد. در اکتبر ۱۹۸۸، عدی به‌طور ناگهانی وارد یک مهمانی شد که همسر رئیس‌جمهور مصر، حسنی مبارک، در آن حضور داشت و مردی به نام حنا گیگو را به قتل رساند. در ابتدا صدام عدی را زندانی و سپس به سوئیس تبعید کرد. اما کمتر از چهار ماه پس از این قتل، عدی به عراق بازگشت و با عفو ریاست‌جمهوری مواجه شد. مدت کوتاهی پس از آن، عدی با یکی از پسرعموهای خود درگیر شد و علاوه بر آسیب زدن به کبدش، او را به کما فرستاد. این بار صدام هیچ اقدامی برای مجازات پسرش انجام نداد. شاید همین عدم سرزنش باعث شد که عدی به تشکیل گروهی از اوباش روی بیاورد و به قاچاق مواد مخدر و اسلحه مشغول شود.

اما صدام در بی‌پروایی و خشونت چیزی کمتر از پسر بی‌انضباطش نداشت. در این دوره، در حالی که کشور همچنان در آستانه فقر قرار داشت، او شروع به صرف مقادیر زیادی پول برای ساخت کاخ‌ها کرد. یکی از این کاخ‌ها که در سال ۱۹۸۸ آغاز شد، هشت سال زمان برد تا تکمیل شود. دیگری دارای کف‌های مرمر آبی وارداتی از آرژانتین بود که هزینه هر مترمربع آن بین ۳ تا ۴ هزار دلار بود. علاوه بر این، صدام طاق نصری مشابه با طاق نصرت فرانسه طراحی و ساخت تا پایان عملیات انفال را جشن بگیرد. اما فشار همیشگی یافتن منابع مالی بیشتر و افزایش درآمد از میادین نفتی، ذهن صدام را مشغول کرده بود.

حمله به کویت

صدام به فکر حمله به کویت افتاد. او دولت کویت را متهم به سرقت نفت از میادین رمیله و ایجاد پایگاه‌های نظامی و غیرنظامی در قلمرو عراق کرد. علی‌رغم برگزاری جلسه‌ای در جده در ۳۱ ژوئیه ۱۹۹۰ بین مقامات سعودی، کویتی و عراقی برای جلوگیری از جنگ، صدام از تصمیم خود بازنگشت در ساعات اولیه ۲ اوت ۱۹۹۰، ارتش عراق به کویت حمله کرد و ظرف کمتر از نیم روز این کشور را اشغال کرد. امیر کویت، شیخ جابر الاحمد الصباح، نیز به عربستان سعودی گریخت.

هفت ماه کابوس‌وار برای مردم کویت آغاز شد. زندگی آنها زیر و رو شد، زیرا نیروهای عراقی به غارت، چپاول و شکنجه مردم پرداختند. در روزهای اولیه اشغال، عفو بین‌الملل در لندن گزارش‌هایی دریافت کرد که صدها نظامی کویتی به مراکز بازداشت و شکنجه منتقل شده‌اند. در واقع آنچه در کویت رخ می‌داد، ادامه همان نوع تروری بود که رژیم بعثی در عراق اعمال می‌کرد. ابزارهای مشابه شکنجه و روش‌های یکسان مورد استفاده قرار گرفتند.
یکی از ناظران ماجرا چنین می‌گوید: «سازمان حقوق بشر [عفو بین‌الملل] با ده‌ها نفر که از کویت فرار کرده بودند مصاحبه کرد و دو نماینده آن به‌تازگی از بحرین بازگشته‌اند، جایی که با قربانیان و شاهدان عینی نقض حقوق بشر صحبت کردند. شهادت آنها تصویری وحشتناک از بازداشت‌های گسترده، شکنجه‌های شدید، اعدام‌های فوری و کشتارهای دسته‌جمعی ارائه می‌دهد. برخی افراد به‌دلیل عدم جایگزینی عکس‌های امیر کویت با تصاویر صدام حسین، بازداشت و کشته شده‌اند. برخی تحت شوک الکتریکی یا ضرب‌وشتم شدید قرار گرفته‌اند، در حالی که دیگران اعضای بدنشان شکسته یا ناخن‌هایشان کشیده شده است و تهدید به تجاوز یا اعدام شده‌اند. عفو بین‌الملل گفته که: ما نمی‌توانیم جزئیات بیشتری درباره قربانیان شکنجه منتشر کنیم، زیرا ممکن است آنها یا خانواده‌هایشان مورد انتقام‌جویی بیشتر قرار گیرند.»

علاوه بر نقض حقوق بشر، ساختمان‌های دولتی، همراه با هتل‌ها، باشگاه‌های شبانه، بیمارستان‌ها و مدارس غارت شدند. اتباع خارجی مجبور شدند برای جلوگیری از استفاده به‌عنوان سپر انسانی صدام علیه تهدیدات غرب، مخفی شوند.
غرب به این اقدامات پاسخ داد. در ابتدا، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۶۶۰ را تصویب کرد که در آن تجاوز عراق محکوم و خواستار خروج فوری عراق از کویت شده بود. در غیر این صورت، تحریم‌ها اجرا می‌شدند. اما زمانی که این تهدید نتوانست صدام را به عقب‌نشینی وادار کند، نخست‌وزیر بریتانیا، مارگارت تاچر، رئیس‌جمهور آمریکا، جورج بوش، را به مقابله با صدام ترغیب کرد.

مدتی بعد، در ۷ اوت، وزیر دفاع آمریکا، ریچارد چنی، با پادشاه عربستان سعودی، فهد، ملاقات کرد و اجازه استقرار نیروهای آمریکایی در خاک عربستان را به‌عنوان اقدامی پیشگیرانه در برابر حمله احتمالی عراق خواستار شد. اما این مسائل نه‌تنها صدام را به خروج از کویت وادار نکرد، بلکه او را بر آن داشت که کویت را نوزدهمین استان عراق اعلام کند؛ زیرا از نظر تاریخی، عراق از زمان امپراتوری عثمانی، کویت را بخشی از قلمرو خود می‌دانست.

طبیعتا سازمان ملل به‌شدت خشمگین شد و قطعنامه دیگری صادر کرد و این بار اتحاد جماهیر شوروی نیز به محکومیت عراق رای داد؛ اتفاقی که ضربه بزرگی به صدام وارد کرد. ناگهان او بدون هیچ‌گونه حمایت، در انزوا قرار گرفت، اما ترکیبی از لجبازی و غرور، وضعیت را برای او وخیم‌تر کرد.

مداخله غرببرای نجات مردم کویت

در ۱ سپتامبر ۱۹۹۰، مارگارت تاچر اعلام کرد که صدام حسین به جرم جنایات جنگی علیه بشریت محاکمه خواهد شد. در ۹ سپتامبر، رئیس‌جمهور بوش با میخائیل گورباچف دیدار کرد و این دو توافق کردند که بر اساس قطعنامه‌های سازمان ملل جبهه‌ای متحد علیه عراق تشکیل دهند. به دنبال این توافق، ائتلافی بین‌المللی شکل گرفت و هزاران نیروی نظامی از سراسر جهان در منطقه گرد آمدند. با هدایت ژنرال نورمن شوارتسکوف، یک طرح جنگی جامع تدوین شد.
تمام تلاش‌های دیپلماتیک برای حل بحران بی‌نتیجه ماند. سازمان ملل که از وقت‌کشی‌های صدام خسته شده بود، مهلتی برای خروج عراق از کویت تعیین کرد (قطعنامه ۶۷۸، ۲۹ نوامبر ۱۹۹۰) و اعلام کرد که در صورت عدم پایبندی عراق، از «تمام وسایل ضروری» برای بیرون راندن این کشور استفاده خواهد شد. اندکی بعد، در صبح ۱۶ ژانویه ۱۹۹۱، حملات هوایی گسترده‌ای علیه عراق آغاز شد و عملیات «طوفان صحرا» آغاز شد.

این حملات ابتدا زیرساخت‌های نظامی در عراق و کویت را هدف قرار دادند و سپس پل‌ها، نیروگاه‌ها، پالایشگاه‌های نفت و فرودگاه‌ها را نابود کردند. صدام برای اجتناب از حملات، از یک کاخ ریاست‌جمهوری به کاخی دیگر نقل مکان می‌کرد و در پناهگاه‌هایی که به‌ویژه برای زمان جنگ ساخته شده بودند، اقامت گزیده بود. نیروی هوایی عراق هیچ قدرتی دربرابر غرب نداشت و شب‌به‌شب بمباران می‌شد. تصور اینکه صدام چگونه می‌توانست به پیروزی فکر کند دشوار بود، اما در ۲۶ ژانویه، سربازان عراقی به دستور مستقیم رئیس‌جمهور خود، به‌طور موقت وارد عربستان سعودی شدند و شهر الخفجی را اشغال کردند، اما دو روز بعد عقب رانده شدند.

نیروهای عراقی سریعاوفرسوده شدند. آنها خسته و گرسنه بودند. برخی ادعا می‌کردند که چندین روز بدون غذا مانده‌اند و به دلیل بمباران‌ها، بیمارستان‌ها و تدارکات پزشکی نیز به‌شدت کمبود داشتند. رئیس‌جمهور بوش فشار بر صدام را کاهش نداد و از او خواست تا ۲۳ فوریه نیروهای خود را از کویت خارج کند، در غیر این صورت با جنگ زمینی مواجه خواهد شد. در پاسخ، صدام میدان‌های نفتی کویت را به آتش کشید و باعث یک فاجعه زیست‌محیطی بی‌سابقه شد. ناگهان هوا مملو از ابرهای سیاه و سمی شد که عرض آن‌ها به چندین کیلومتر می‌رسید.

این اقدام، آخرین تلاش یک دیکتاتور ناامید بود. اندکی بعد، در ۳ مارس ۱۹۹۱، ژنرال شوارتسکوف و ژنرال سعودی خالد بن سلطان، شاهد تسلیم شدن ژنرال‌های عراقی سلطان هاشم احمد و صلاح عابد محمد بودند. در این زمان، نیروهای آمریکا و متحدانشان تا عمق خاک عراق پیشروی کرده بودند، اما از اشغال بغداد و سرنگونی هدف نهایی خود، یعنی صدام حسین، خودداری کردند. این تصمیمی بود که بیش از یک دهه بعد به مشکل بزرگی برای آن‌ها تبدیل شد. در آن زمان، به‌جای اتمام ماموریت، رئیس‌جمهور بوش و ژنرال شوارتسکوف شروع به تحریک مردم عراق کردند تا خودشان صدام را از قدرت خلع کنند.

شورش شیعیان

در ۵ مارس ۱۹۹۱، شیعیان جنوب عراق به این باور که آمریکا از آن‌ها حمایت خواهد کرد، علیه رهبر شکست‌خورده خود قیام کردند. شورش مسلحانه ناگهان در بصره و ناصریه آغاز شد و هزاران عراقی خواهان سقوط صدام شدند. تا زمانی که ناآرامی به شهرهای شیعه‌نشین نجف و کربلا رسید، این قیام به یک جنگ داخلی تمام‌عیار تبدیل شد. کردهای عراقی در شمال کشور نیز به شورش پیوستند و از آمریکا درخواست کمک کردند، اما جورج بوش پدر از حمایت آنها خودداری کرد. برخی معتقدند دلیل این امتناع، ماهیت شیعی قیام بود و کمک به آن به منزله تایید ایران تحت کنترل شیعیان یا حتی بدتر، تبدیل عراق به یک دولت اسلامی بنیادگرا تلقی می‌شد.

در ابتدا، صدام پسرعمویش، علی حسن المجید (معروف به علی شیمیایی)، را مأمور سرکوب شورش‌های جنوب کرد. در بغداد نیز صدام به نیروهای خود دستور شلیک به هر کسی که جرات حمل سلاح داشت، داد. شوربختانه، شورشیانی که شاید انتظار حمایت از همسایه شیعه خود، ایران، را داشتند، با عدم مداخله ایران مواجه شدند. ایران که به‌خوبی می‌دانست هرگونه دخالتی فاجعه‌بار خواهد بود، تنها نظاره‌گر بود.

علی شیمیایی به‌سرعت بصره را بازپس گرفت و نیروهای تحت فرمانش کربلا و نجف را تسخیر کردند. سپس قتل‌عام بزرگ آغاز شد و بین ۵۰ هزار تا ۲۰۰ هزار نفر کشته شدند، بیمارستان‌ها ویران شدند و صدها مرد، زن و کودک شکنجه شدند. گزارشی حاکی از این بود که یک خانواده کامل از یک بالگرد به بیرون انداخته و زنده به پایین پرتاب شدند. گزارش‌های دیگری حکایت از آن داشت که هرکسی که به حمایت از شورشیان متهم می‌شد، گوش‌هایش بریده می‌شد. در شمال عراق نیز، نیروهای عراقی با هیچ‌گونه محدودیتی، به کشتار کردها ادامه دادند. این کشتار بیش از ۱۰۰ هزار کشته و زخمی برجای گذاشت و حدود ۲ میلیون نفر را مفقود یا آواره کرد.

این آمار جهان را تکان داد و خوشبختانه، هرچند بسیار دیر برای بسیاری، جهان واکنش نشان داد.
در ۱۰ آوریل ۱۹۹۱، عملیات "تامین آسایش" توسط نیروهای متحد آغاز شد تا از کردها محافظت کند و با ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق، مکانی امن برای زندگی آن‌ها فراهم آورد. صدام حسین با وجود این شکست‌ها، پس از این ماجرا به‌عنوان رهبر مطلق کشور خود بیرون آمد و به نظر می‌رسید موقعیت سیاسی‌اش حتی قوی‌تر از زمانی است که جنگ آغاز شده بود.

آغاز تحریم‌های فلج کننده

سازمان ملل اکنون تحریم‌هایی علیه عراق اعمال کرد (تحریم‌هایی که توسط آمریکا و بریتانیا اجرا می‌شدند) و همچنین کمپینی طولانی برای یافتن سلاح‌های کشتار جمعی صدام آغاز شد. این کمپین به یک بازی طولانی موش و گربه تبدیل شد که بیش از دوازده سال به طول انجامید. صدام ابتدا با بازرسی‌های سازمان ملل موافقت می‌کرد، سپس اعتراض می‌کرد و بعد دوباره رضایت می‌داد. اما اگر این مسئله برای او صرفا یک بازی بود، برای مردم عراق بسیار ویرانگر بود: در حالی که جهان بیرون اقدامات سختگیرانه‌ای مانند تحریم‌های غذایی و دارویی علیه عراق اعمال می‌کرد، مردم عراق همچنان تحت ظلم روزمره صدام بودند. برای آن‌ها، این یک بن‌بست کامل بود؛ هرچه مردم بیشتر رنج می‌بردند، صدام بیشتر می‌توانست جهان را متقاعد کند که به دلایل انسانی باید تحریم‌ها لغو شوند. اما هیچ اتفاقی رخ نمی‌داد، مگر اینکه بازرسان سازمان ملل اجازه می‌یافتند کار خود را انجام دهند و نتیجه این بود که این وضعیت دوازده سال ادامه یافت.

در این میان، جنایات صدام علیه مردم خودش ادامه یافت، به‌ویژه در مورد اعراب باتلاق‌نشین. صدام با انحراف جریان آب‌هایی که باید به باتلاق‌ها می‌ریخت، زمین‌های آن‌ها را خشک کرد و رودخانه‌ای جدید در کنار دجله و فرات ایجاد کرد. وقتی باتلاق‌نشینان به این تهدید مستقیم علیه شیوه زندگی‌شان اعتراض کردند، صدام دستور داد که گارد ریاست‌جمهوری شورش آن‌ها را سرکوب کند. این دستور اجرا شد و هزاران نفر کشته و ده‌ها هزار نفر آواره شدند. علاوه بر این، صدام همچنان به آزار و اذیت جمعیت غیرنظامی و حتی اعضای دولت و خانواده خود ادامه داد. برای مثال، با وجود اینکه بسیاری از اعضای دولتش اهل تکریت بودند، بسیاری از آن‌ها را به دلیل ترس از توطئه علیه خود اعدام کرد. در سال ۱۹۹۶، شوهران دو دخترش که از ترس جانشان به عربستان سعودی پناه برده بودند، با وعده بازگشت به عراق، به کشور بازگشتند و سپس اعدام شدند.

وقوع یازده سپتامبر و حمله به عراق

این قتل‌ها ادامه یافت تا اینکه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخ رخ داد. پس از این واقعه، آمریکا تمام نیروی خود را علیه شبکه القاعده و اسامه بن لادن متمرکز کرد. اما پس از جنگ افغانستان، توجه‌ها به صدام حسین معطوف شد. جورج بوش در سخنرانی "وضعیت اتحاد" خود، جنگ علیه تروریسم را اعلام کرد و عراق را همراه با ایران، کره شمالی و سوریه به‌عنوان بازیگران اصلی "محور شرارت" معرفی کرد. در نهایت، در ۲۰ مارس ۲۰۰۳، جنگ آغاز شد.

تا ۳ آوریل، نیروهای آمریکایی به فرودگاه بین‌المللی صدام، در ده مایلی مرکز شهر بغداد، رسیدند و تا ۸ آوریل در داخل بغداد مستقر شدند. با این حال، علی‌رغم تلاش‌های فراوان برای دستگیری و کشتن صدام، او توانست فرار کند. با این حال، نیروهای متحد توانستند گورهای دسته‌جمعی بسیاری را کشف کنند که بقایای هزاران نفر، از جمله تا ۱۵ هزار نفر از قربانیان قیام شیعه در سال ۱۹۹۱، در آن‌ها یافت شد. گورهای مشابه دیگری نیز در سراسر کشور کشف شدند.

در گزارشی از Observer در ۲۵ مه ۲۰۰۳، اد ولیامی نوشت: «هر ضربه بیل کارگران مجموعه‌ای دیگر از استخوان‌ها و لباس‌های آلوده را آشکار می‌کرد. برخی از کشته‌شدگان لباس نظامی بر تن داشتند، در حالی که دیگران در لباس‌های ورزشی یا روزمره کشته شده بودند... قربانیان به صورت کورکورانه و دست‌بسته در چاله‌های زمین ریخته شدند و سپس با تیربار کشته شدند. خاک نیز با بولدوزر روی آن‌ها پوشانده شد.»

با این حال، حتی با کشف این گورهای دسته‌جمعی، اتاق‌های شکنجه و پرونده‌های امنیتی مملو از عکس‌های قربانیان عراقی، هیچ نشانی از سلاح‌های کشتار جمعی یافت نشد. این امر برای نیروهای ائتلاف بسیار شرم‌آور بود.

در دسامبر ۲۰۰۳، هشت ماه پس از پایان جنگ، صدام حسین در نزدیکی زادگاهش تکریت، در حالی که در چاله‌ای پنهان شده بود، توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شد و نهایتا مدتی بعد توسط دولت جدید عراق اعدام شد.


خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: چهره ها
گوناگون
عباس جمشیدی فر کیست؟| نگاهی به آثار بازیگر سینما؛ از سریال پرمخاطب «بزنگاه» تا «زخم کاری»

عباس جمشیدی فر کیست؟| نگاهی به آثار بازیگر سینما؛ از سریال پرمخاطب «بزنگاه» تا «زخم کاری»

نقد و بررسی سریال بازی مرکب ۲؛ سریالی همچنان بر مدار بی‌رحمی با پایان بندی مهیج!

نقد و بررسی سریال بازی مرکب ۲؛ سریالی همچنان بر مدار بی‌رحمی با پایان بندی مهیج!

نگاهی به زندگی زهرا جهرمی؛ از خبرنگاری در باشگاه خبرنگاران تا گریم متفاوت در سریال «سوجان»

نگاهی به زندگی زهرا جهرمی؛ از خبرنگاری در باشگاه خبرنگاران تا گریم متفاوت در سریال «سوجان»

انواع زنجیر چرخ را بشناسید

انواع زنجیر چرخ را بشناسید

تأثیر رسانه ها بر جامعه چیست؟

تأثیر رسانه ها بر جامعه چیست؟

نقد و بررسی فیلم چیز‌های کوچک این چنینی| درام تاریخی با بازی کیلین مورفی که تحسین منتقدان را برانگیخت

نقد و بررسی فیلم چیز‌های کوچک این چنینی| درام تاریخی با بازی کیلین مورفی که تحسین منتقدان را برانگیخت

با هلیکوپتر سوریون کره جنوبی آشنا شوید| سفارش نظامی عراق به کره جنوبی چه ویژگی‌هایی دارد؟

با هلیکوپتر سوریون کره جنوبی آشنا شوید| سفارش نظامی عراق به کره جنوبی چه ویژگی‌هایی دارد؟

عدالت اجتماعی به چه معناست؟

عدالت اجتماعی به چه معناست؟

نقد و بررسی فیلم گلادیاتور ۲ ریدلی اسکات| فیلمی که بیشتر به یک گزافه‌گویی اکشن شباهت دارد تا اثری متفاوت!

نقد و بررسی فیلم گلادیاتور ۲ ریدلی اسکات| فیلمی که بیشتر به یک گزافه‌گویی اکشن شباهت دارد تا اثری متفاوت!

مهدی یراحی کیست؟| همه چیز درباره زندگی هنری خواننده معترض که دیروز آزاد شد

مهدی یراحی کیست؟| همه چیز درباره زندگی هنری خواننده معترض که دیروز آزاد شد

گزینه جدی مربی‌گری پرسپولیس را بشناسید| اسلاون بیلیچ کیست؟

گزینه جدی مربی‌گری پرسپولیس را بشناسید| اسلاون بیلیچ کیست؟

مشخصات تانک بیوولف BvS۱۰؛ تانک مخصوص قطب شمال ارتش آمریکا

مشخصات تانک بیوولف BvS۱۰؛ تانک مخصوص قطب شمال ارتش آمریکا

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۴۳ - ۱۴۰۳/۱۰/۱۰
0
2
بدبختی الان ما چقدر به آن زمان مردم رنج دیده عراق شبیه شده !
نظرات شما